!…سه نقطه های دل لیمو...!

عجله نکن ! زندگی همین روزاست !

دوبرابرِ دُز تجویز شده

تابستون که دکترم یه قرص خاصی رو برام تجویز کرد دلم میخواست خفه اش کنم! کاملا در مرحله ی انکار بودم :)  دو هفته قرص رو خوردم و دیگه ادامه ندادم و دکترمم قرار شد عوض کنم
امشب اما خودم داوطلبانه و و حتی با شوقِ اثرش ، قرصها رو پیدا کردم و دوباره خوردمشون.
معتقدم دیگه هیچ چیز نمیتونه این بخش از من رو به حالت قبلش برگردونه

از رنجی خسته ام که از آنِ من نیست ...



میدونی ، امید یک اشتباهه ! اگه نتوتی چیزی که شکسته رو درست کنی ؛ دیوانه میشی ...

موفقیت 100 درصدیم توی امتحان رو احتمالا دارم فدای نشخوارهای فکریم میکنم
نمیتونم فراموش کنم.نمیتونم درستش کنم.نمیتونم ببخشم و بگذرم
وجودم الان پر از سیاهی و نفرته و دلم نمیخواد خالیش کنم
اما مغزم میگه تمومش کن دیگه اه

شما بودید چه حسی داشتید؟

اگه یه دوست خوب داشتید که ادعای رفاقت صمیمیش با شما به عنوان تنها فرد زندگیش میشد ، بعد در 4 ماه شما دوبار بهش رو میزدین واسه کمک و اظهار نیازمندی میکردین و کاری نمیکرد باز هم حس خوب و شفافتون دست نخورده میموند؟چیکار میکردید بعدش؟
با این تفاسیر که دلایلش واسه رد کمک رو نتونید عمیقا بپذیرید

امیدِ ناامید

فرجه هام داره میگذره و اونطوری که باید درس نمیخونم
دلم خیلی غم داره.به هزاران دلیل
احساس میکنم  ذهنم کیلومترها گرد و غبار گرفته
انرژیم باهام لج کرده و شارژ نمیشه
حتی شکایتی هم ندارم از این وضع
خیلی بده عادت کنی به کم بودن ، نبودن 
عادت کنی به چیزهایی که حقت نیست
ببینی حقتو ازت گرفتن و فقط ببینی
کاش یه جا بودم که هیشکی کنارم نبود


هیس! فرار کن لعنتی

امان از خاطراتی که زنده میشن وقتی که قرار بوده بمیرن
حتی نمیتونم با خودم حرف بزنم.من حتی دارم از خودمم فرار میکنم که تو آینه نبینمش و ازش خجالت بکشم ... نبینمش و شرمنده ش شم
کاش فکرم خفه شه واقعا!!! یا کاش دلم آروم بگیره یه جوری

یه پرنده که نگاش پرشه از آرزوهاش اگه بال داشته باشه میتونه وایسه رو پاش

اگه توییتر داشتم الان یهویی میرفتم توییت میکردم که :
داشتم عمیقا جزوه ای رو که هنوز به یک دهمش هم نرسیدم میخوندم که دیدم ساعت 2 شده و هنوز نهار نخوردم ، ساندویچ کتلتی که درست کرده بودم رو باز کردم و شروع کردم به خوردن ، آهنگ لاله عباسی از پری زنگنه رو پلی کردم و هندزفری تو گوشم
چی شد؟ هیچی یهو دیدم صورتم خیس از اشکیه که نمیدونم از کجا و چرا پیداش شد
نهارمو نیمه رها کردم و واسه اینکه کسی منو نبینه رفتم زیر پتو و تظاهر به خواب بودن کردم ...
شنیده بودم بعضی وقتها دلت میگیره ، احساس بی پناهی میکنی و همه جهان برات غریبن بدون اینکه بدونی چرا!
شنیدن کی بود مانند دیدن البته :)

استعفا

احساس میکنم دیگه وقتشه که از کارم استعفا بدم
هر هفته یه مسئولیت جدید بهمون اضافه میکنن.چندتا از بچه ها رفتن اعتراض کردن که حالا که کار ما نسبت به پارسال سنگین تر شده پس حقوقمون هم افزایش بدید ، در جواب بهشون گفتن که میتونید استعفا بدید و افراد دیگه ای که مایلن جای شما رو خواهند گرفت!
و چی شد؟بله استعفا دادن.دمشون گرم
امروز که رفتم باز یه کار تکراری بهم دادن.منم عصبانی شدم.برای اولین بار توی اون محیط
و گفتم نمیتونم این کارو انجام بدم چون هم قبلا انجامش دادم و هم اینکه وظیفه ی من نیست.
هیچی دیگه انجام ندادم.
مسئولم گفت چیکار کنم واسه اون رئیسه بنویسم که تو این کار رو انجام نمیدی؟
گفتم صبر کن فردا شب بیام.امشب دیگه واقعا اعصابم خورده.

از طرفی درسهام سنگین شدن و امتحانها هم جاری ان ...
احساس میکنم دیگه وقتشه بیکارترین شم :D

:(

بعضی وقتها کم میارم از منتظر موندن ، محدود بودن ، محروم بودن ، صبر کردن ، سختی ها ....

مثل الان.

آنلاین در راه

ساعت 8 شب بلیط داشتم و هفت و نیم رسیدم ترمینال گفتن بلیطت تغییر کرده به هشت و نیم و همونم حدود 9ونیم حرکت کرد و 10 تازه وارد اتوبان شدیم :/
در حالی کم خوابی شدیدی داشتم و امروز هم با خون دادنام تو آزمایشگاه و وسیله جمع کردن و بدو بدو گذشته
یک ساعته دارم تلاش میکنم بخوابم اما انگار صندلیم رو ویبره ست :/ 
در حدی میلرزه که الان صفحه گوشیمو نمیبینم و همینطوری تایپ میکنم بلکه یه چیزی خودش بنویسه!! 
سردرد فجیعی دارم
از اونی که پشت سرم نشسته هم پرسیدم گفت صندلی منم همینطوره ولی من هر چی دست میذارم روی صندلی خودم و بقیه و مقایسه میکنم صندلی من لرزشش بیشتره
منتظرم کمک راننده بیاد بهش بگم که اونم از جاش تکون نمیخوره
واقعا چرا این دفعه انقدر داره اذیت میکنه؟ :|| 

پ.ن : بهشون گفتم که صندلیم خرابه! رسما نگام کرد خندید گفت کجاش خرابه؟
میگم صداشو هم نمیشنوی حداقل؟هر سه ماه یکبار این مسیر رو میرم دیگه میتونم تشخیص بدم صندلیم سالمه یا خرابه
اینم از این
ولی میدونی چیه؟فردا که رسیدم(اگه رسیدم) میرم حتما بهشون میگم که چه سرویس دهی زیبایی داشتن

دپ

حالم گرفته ست :/  خیلی خیلی :|
6 روزه محبوسم بدون هیچ تنوع و تفریح و ...
تمام تلاشم رو میکنم اخر این هفته برم خونه.واقعا دیگه دلم تنگ شده واسه خانوادم و فندقم
۱ ۲ ۳ ۴ ۵ ۶ . . . ۱۶ ۱۷ ۱۸
آرشیو مطالب
پیوندهای روزانه
Designed By Erfan Powered by Bayan