!…سه نقطه های دل لیمو...!

عجله نکن ! زندگی همین روزاست !

میدونی ، امید یک اشتباهه ! اگه نتوتی چیزی که شکسته رو درست کنی ؛ دیوانه میشی ...

موفقیت 100 درصدیم توی امتحان رو احتمالا دارم فدای نشخوارهای فکریم میکنم
نمیتونم فراموش کنم.نمیتونم درستش کنم.نمیتونم ببخشم و بگذرم
وجودم الان پر از سیاهی و نفرته و دلم نمیخواد خالیش کنم
اما مغزم میگه تمومش کن دیگه اه

کم دارمت

دلم واسه میم خیلی تنگ شده
خیلی زیاد
این روزها چیزی که کم دارم یکم کنار میم نشستن و آرامش گرفتنه
خیلی با هم فاصله نداریم اما مدتهاست نتونستیم همدیگه رو ببینیم
و میدونی چیه؟ امروز تو راه سلف یکی رو دیدم که خیلی شبیهش بود و مغزم نمیتونست باور کنه که این خودش نیست.یکی دیگه ست.غریبه ست
دیشب هم داشتم به ستاره ام نگاه میکردم و میگفتم کاش زودتر تموم شه این روزهای خاکستری پررنگ ...
کاش روزهای خوب واسه هممون بیان
شادی حق ماست

شما بودید چه حسی داشتید؟

اگه یه دوست خوب داشتید که ادعای رفاقت صمیمیش با شما به عنوان تنها فرد زندگیش میشد ، بعد در 4 ماه شما دوبار بهش رو میزدین واسه کمک و اظهار نیازمندی میکردین و کاری نمیکرد باز هم حس خوب و شفافتون دست نخورده میموند؟چیکار میکردید بعدش؟
با این تفاسیر که دلایلش واسه رد کمک رو نتونید عمیقا بپذیرید

امیدِ ناامید

فرجه هام داره میگذره و اونطوری که باید درس نمیخونم
دلم خیلی غم داره.به هزاران دلیل
احساس میکنم  ذهنم کیلومترها گرد و غبار گرفته
انرژیم باهام لج کرده و شارژ نمیشه
حتی شکایتی هم ندارم از این وضع
خیلی بده عادت کنی به کم بودن ، نبودن 
عادت کنی به چیزهایی که حقت نیست
ببینی حقتو ازت گرفتن و فقط ببینی
کاش یه جا بودم که هیشکی کنارم نبود


هیس! فرار کن لعنتی

امان از خاطراتی که زنده میشن وقتی که قرار بوده بمیرن
حتی نمیتونم با خودم حرف بزنم.من حتی دارم از خودمم فرار میکنم که تو آینه نبینمش و ازش خجالت بکشم ... نبینمش و شرمنده ش شم
کاش فکرم خفه شه واقعا!!! یا کاش دلم آروم بگیره یه جوری

کاش هیچوقت ندیده بودمت

رفته بودم پیش م.ش با هم فیزیو مرور کنیم.همه رو خوندیم تهش گفتم کاش آزمایش عملی من هر چیزی باشه جز گروه خونی.اونو اصلا نتونستم تشخیص بدم سر کلاس و چون گروه خونیم هم نمیدونم!! حتی نمیتونم جواب درست رو حدس بزنم
صبحش رفتم کاغذ قرعه کشی انتخاب کنم عدد 6 اومد و ایستگاه 6 دقیقا همون گروه خونی بود 


گفته بودم هر روز امتحان ترم دارم این هفته دیگه؟تصمیم گرفتم کلاسهای دوشنبه رو نرم که صبح یه ربع از 8 گذشته بود ک هم کلاسیم بهم خبر داد پاشو بیا سر کلاس ک این استاده اعصابش داغونه 5 نفر هم بیشتر سر کلاس نیستیم
انقدر سریع حاضر شدم که کارتهامو یادم رفت ببرم و حتی دکمه های کتمو سر کلاس بستم!
ته کلاس حضور غیاب کرده و علی رغم اصرارهای ما ک دیگه این جلسه ، جلسه آخر باشه چون امتحان داریم جوابمونو اینطوری داده که در طول ترم داشتید چه غلطی میکردید و شما دانشجوها احمقانه رفتار میکنید!
لعنتی تو نمیدونی حتی مرورش 1 روز طول میکشه.خوندنش به کنار
دیروز رفتیم سر کلاس.دو سااااعت تمام حرف زد طرف در حالی که میدید 
همممممه دارن یه درس دیگه میخونن.تهش برگشته میگه میخوام بهتون حال بدم حضور غیاب نمیکنم :|||| 
حین درس دادن رفت روی برد شکل بکشه دید یکی نوشته : کاش هیچوقت ندیده بودمت!
منم نمیدونم چرا ولی یهو بلند گفتم کااش :)))
انقدر اعصابم خورد بود ک در یک ثانیه خاموشش کردم ترجیح دادم برعکس بقیه که شروع کرده بودن به فحش و ناسزا دادن و ... فکر کنم مُرد و تموم شد !

راستی امید اون روزهام پر پر شد! و الان یه حالت پنچر و ناامید دارم که حتی حوصله خودمم ندارم

امید این روزهام قشنگه!

این هفته هرررر روز امتحان پایانترم دارم :| 
امروز دومیش رو هم با خوشی! گذروندم 
حالا میدونی چی از من نمره کم میکنه تو امتحان؟ ماشین حسابم دوبااار یک عدد اشتباه تحویلم میده :||| زیبا نیست واقعا؟ دوبار یه عدد اخه لنتی اونم اشتباه؟
ولی خوب بودن تا الان.واقعا خیلی تلاش کردم و نتیجه شون هم گرفتم.
امیدوارم این هفته به خیر بگذره و بعدش یک هفته فرجه و دوباره بسم الله :| اونا سنگین تر هم هستن حتی :)))
ولی دم بچه های شورای صنفی گرم ک رسیدگی کردن و تقویم آموزشی دانشگاه رو عوض کردن که ما همون روز امتحان اخر ، انتخاب واحد ترم بعد رو انجام ندیم!
و امید این روزها پیکنیک چند روز دیگه با میم و تعطیلات 20 روزه ی بین دوترم!

کی باورش میشه تعطیل شدن خیلی ها رو ناراحت کرد!

هوا وااااااقعا آلوده ست.بخصوص واسه منی که از یه شهر دیگه میام و هیچوقت آلودگی ندیدم.یا اگه دیدم خییییلیییییی کم دیدم
روز اولی که هوا خیلی الوده شد و در واقع وضعیت قرمز بود ، من از خواب بیدار شدم و با خودم گفتم واو چه مه قشنگی!
ینی انقدر نزدیک به خودم فقط مه دیده بودم نه آلودگی :)))
الان دو سه هفته ست که هی بخاطر آلودگی دانشگاه تعطیل میشه
اینکه اصلا هوا در حدی نیست که مثلا بشه با عجله راه رفت! چون در اثر تنگی نفس خفه میشی! یا اینکه من شبها چشمهام میسوزه یا کلا نمیتونم نفس بکشم قرمز میشم و سردرد میگیرم
یا حتی این که امروز دیگه از صبح سردرد دارم به کنار ،ولی کاش انقدر دانشگاه تعطیل نمیشد.
امروز میانترم حذفی بیوشیمی داشتیم :||| و حالا مجبوریم با امتحانهای آزمایشگاهمون اون هم بخونیم
یا اگه فردام تعطیل شه مجبور میشیم بخاطر جبران کردن جلسات تعطیل شده فرجه هامونو فراموش کنیم :/ 
از اون طرف هم هروقت مامان زنگ میزنه من خوابگاه و تعطیلم :)) و هی میگه از ترم بعد میای همینجا.من سال بعد نمیذارم بری اونجا :))))) بالاخره هوا آلوده ست بچه ش مریض میشه :))))
آرشیو مطالب
پیوندهای روزانه
Designed By Erfan Powered by Bayan