!…سه نقطه های دل لیمو...!

عجله نکن ! زندگی همین روزاست !

مردم چی میگن؟!

گیر کردیم توی یه بحران مزخرف که مسببش خودمونیم , اونم بخاطر فکر کردن به "مردم"و تغییر رویه درست به غلط با تدبیر "مردم چی میگن"
من از اولم مخالف انجام این پروژه و حواشی بودم اما با رای اکثریت انجام شد و حالا باید ماه ها یا شاید حتی یکی دو سال بگذره تا گرد و خاکش از بین بره 
و در همین لحظه ای که خودمونیم و خودمون , همش توی ذهنم تکرار میشه که کو؟! کو اون مردم لعنتی؟هان؟الان چیکار برات میکنن؟چقدر نگرانتن؟کجای زندگیتن؟ هیییچ جا هییییچ جا
خیلی دلخورم , خیلی اعصابم خورده. از تکرار اشتباهات و درس نگرفتن ها.از ریسک های الکی خانواده ام.از اینکه ته راه رو میبینن اما بازم میرن :-\
حتی از خودم. از خودم که هرقدر هم سعی میکنم این رفتار رو نداشته باشم , گاهی حتی برای نوشتن یک پست توی وبلاگ شخصی خودم هم فکر میکنم به اینکه خواننده هام چی میگن!!
مطمعنم همتون تجربه اش کردین.طبیعی هم هست.ما موجودات اجتماعی که داریم بین مردم زندگی میکنیم طبیعیه گاهی برامون مهم باشه که کی ، چی فکر میکنه
یه متن خوندم یادم نیست از کی بود اما گفته بود اگر میدونستین مردم به یک سردرد عادی و کوچیک خودشون خیلی بیشتر از شما اهمیت میدن دیگه هیچوقت نگران تفکراتشون راجع به خودتون نبودین
دلم نمیخواد اینا رو اینجا بنویسم اما با توجه به اینکه در شرف انتخابهای مهم و اصلی زندگیم خواهم بود در ده سال پیش رو , مینویسم که به خودم بگم مدیونی اگر حتی یک درصد فکر کنی به کسی جز خودت و صلاحت ، زندگی زندگی توعه!
در پرتحرک ترین سالهای زندگیم , لحظاتی که پایه های زندگیم رو میسازم , اعتقادات و باورهام رو شکل میدم و رشد میکنم و به تعبیر دیگر بزرگ میشم! میخوام این حق و انتخاب رو به خودم بدم که آزاد باشم و با فراغ بال , بدون نگرانی از قضاوت ها بهترین تصمیم ها رو بگیرم.

+موضوع پست رو با توجه به تقسیم بندی هام "لیموی تلخ" انتخاب کردم اما بعد دیدم در پس هر تجربه ی تلخی یک شیرینی وجود داره , اونم همون کسب تجربه برای خرید آینده ست , پس "لیمو شیرین تازه" رو هم بهش اضافه میکنم :)
حال دلتون خوش
:)

تفکر استراتژیک چیست؟

آینده برای ما نامعلوم و دنیا دائما در حال تغییر است . به همین دلیل ، استراتژی ها و برنامه های کاری پس از مدتی منسوخ می شوند و ضرورت تجدید نظر در فرضیات بنیادی آنها به وجود می آید. تفکر استراتژیک تصویری از آینده ،و فرصت ها و تهدید های آن به دست می دهد که با استفاده از آن می توان به سوالاتی از قبیل اینکه 

« امروز مشغول چه کاری هستم ؟ » 

و 

« فردا باید به چه کاری بپردازم ؟ » 

را پاسخ داد .

در کلام  ساده بعد تفکر استراتژیک جریان فکری  همراه شما خواهد بود که در هر لحظه افکار و تصمیمات شما را جهت می دهد.

🌱تحول در زندگی،کارنیل 

@karnil

_______

یعنی عملا میگه شاید چیزی که توی بیست سالگی دنبالشی و به دستش میاری توی سی سالگی به دردت نخوره! یا باید آینده نگر خوبی باشی , یا اگر تا سی سالگی رفتی اون موقع شهامت رها کردن و دوباره شروع کردن رو داشته باشی

جدا از تفسیر من , چقدر همچین چیزی توی کشورمون , فرهنگمون دوره , چقدر نداریم

آرزوی تو آرزوی منه *.*

(من تصور میکنم که تو بیای بگی "…………" پر در میارم.همین الان بهش فکر میکنم ته دلم ذوق میکنم , قند تو دلم آب میشه , ایشالله که میشه , خیلی عالی میشه
آرزوی تو آرزوی منه لیمو)
این یه ویس مال چندین ماه قبله که ذخیره کردم توی صفحه شخصی تلگرامم و حالا چند روزه که هر روز گوشش میدم.ذوقی که ته صداشه , چهره شو که میتونم حدس بزنم موقع گفتن اینا چه شکلیه همه و همه توی هر حالتی که باشم لبخند رو مهمون صورتم میکنه و میشه روزنه امیدم
من خیلی وقته که هدفم شکل و شمایل کلیت به خودش گرفته و حس خوشبختیم منحصر به یک یا چند اتفاق نیست.خیلی وقته که چنگ نمیزنم به چیزهایی که مال من نیست.خیلی وقته درک قشنگتری از زندگی نسبت به چندسال قبلم دارم و میدونم زندگی چیزی نیست جز همین لحظه ها اما وقتی آرزوی من آرزوی توعه , میجنگم برای تو ! میام و میام تا برسم به تو
خدایا تو هم میبینیا , هوامو , هوامونو داشته باش.
:)

تو بگو...

از ناپایداری زندگی و هرچیزی که داره همونقدر بگم که مثلا توی عروسی , یکی بمیره!
یا نوزادی که مادرش ۹ ماه بخاطرش سختی کشید و حالا در لحظه اخر موقع زایمان میمیره
یا اون لحظه ای که نوار قلب مریض یک خط صاف شد و خانوادش از پشت شیشه نشستند روی زمین زار میزنن ولی یهو برمیگرده
یا پدری که داره میره کلیه اشو بفروشه و توی راه بیمارستان گنج پیدا میکنه
غمه یا شادی؟
هیچ کدوم
میاد 
میره
نمیمونه
نه این 
نه اون
به راستی تو از زندگی چی فهمیدی؟
هوم؟

تو با امید زنده ای

من هیچوقت نه مادر بودم نه پدر! اما میتونم درک کنم چقدر سخته ببینن فرزندشون ناخوشه.خیلی سخته ...
و با همین فکر هیچوقت نگرانی یا ناراحتیامو بهشون نمیگم.خوب هم بلدم حفظ ظاهر کنم.مادرم هم گاهی اوقات میگه چرا هیچی به من نمیگی؟منم شونه بالا میندازم و میگم مامان جان من بی غم در جهانم! هیچی نمیتونه ناراحتم کنه!
انقدر حفظ ظاهر کردم که باورش شده.
فقط اگر خیلی دیگه وضع وخیم باشه چشمام زار میزنه! میخندم اما چشمام نمیخنده و اینو هر غریبه ای هم میتونه بفهمه حتی.
چند روزه این مدلی ام.مغزم هم قفل شده
دیشب ساعت یک خوابیدم سه بیدار شدم و تا صبح درد کشیدم. تنهایی
هر قدر فکر میکنم که چی یا کی میتونه حالمو خوش کنه هیچی و هیچکس به ذهنم نمیرسه!
اما یکی هست. خودم! فقط خودم میتونم قفل مغزمو باز کنم و باهاش حرف بزنم.نباید با خودم لج کنه.
ما باید خوب شیم.
پاشو
بریم خوب باشیم و زندگی کنیم و عادت کنیم به ناملایمات روزگار
عادت کنیم به غم نامردمی ها
عادت کنیم به تلخی زمونه.
نخواه که عادت نکنی چون نمیشه! تلخی و سختی بخشی از این دنیاست و هرقدر ازش فرار کنی عین مرگ بیشتر بهش نزدیک میشی!
فقط عادت کن ندید بگیریش! خودش میاد و میره.
نکنه یه وقت خودت با خودت نامهربون باشیا.گناه داره!
خودت خودت رو بغل کن و باهاش مهربون باش و مراقب باش شاخه های امید درونت خشک نشن.
لطافت قلبت رو نگه دار ! لبخندهای از ته دلت رو که زیبایی خیره کننده ای به چهره ات میده رو ذخیره کن واسه همین روزهای مریض حالی.
تلقین هم معجزه میکنه.
یهو به خودت میای میبینی خوب خوبی!
با بغض مینویسم و نمیشکنم و فکر میکنم به تمام غربتهایی که بر من گذشت و تصمیم میگیرم اول از همه خودم به حرفهام عمل کنم
بعد از زدن دکمه ی انتشار این پست قول میدم حالم خوب خوب باشه :)
از این اتاق میرم بیرون که زندگی کنم.واقعی
راست میگه!.سخت نگیر! سخت نگیر! سخت نگیر!
هر چه بادا باد!

+باورت میشه ؟! خوبم! :)

گم شده در مه

ترسم چو بازگردی از دست رفته باشم...

خودمو میگم.

در انتظار

درگیرش نیستم اما با نگاهی گذرا و سریع به اوضاع حاکم , جمله ای که توی ذهنم مرور میشه هر لحظه :


تاریخ تکرار خواهد شد!

عادت های عجیب من

چالش عادت های عجیب رو جناب هاتف اینجا راه انداختن , و ممنون از پیشنهادشون.
من هم شما رو دعوت میکنم که چند دقیقه ای به خودتون فکر کنید و بنویسید :)
توضیحات رو هم توی وبلاگ ایشون میتونید بخونید
و اما ادامه مطلب و عادات من

آرزوهاتو بغل کن , آرزوهات همه چیتن :)

دکتر الهی قمشه ای توی یک جمعی میگن که آرزو دلیل بر استعداده , هرکسی آرزویی در دلش افتاد بداند که استعداد رسیدن به آن را دارد و شک نکند که می رسد!
مصداقش هم این شعر مولوی جان رو میخونن...

دم به دم از آسمان می‌آیدت

آب و آتش رزق می‌افزایدت 

گر ترا آنجا برد نبود عجب

منگر اندر عجز و بنگر در طلب

کین طلب در تو گروگان خداست

زانکه هر طالب به مطلوبی سزاست

جهد کن تا این طلب افزون شود

تا دلت زین چاه تن بیرون شود

حجم: 1.48 مگابایت

بیب ... بیب ... بیب

گنگ
نامفهوم
خلأ
_______
لطیف
دل انگیز
قشنگ
_______
تکراری
خسته کننده
ملال آور
_______
مهیج
پرشور و هیجان
بوم! عالی :)


مجموعه سینوسی خیلیامون همینه این روزها :)
یکی در میون تلخ و شیرین بود!
نه این , نه اون
ملس باشیم :)
۱ ۲
آرشیو مطالب
پیوندهای روزانه
Designed By Erfan Powered by Bayan