!…سه نقطه های دل لیمو...!

عجله نکن ! زندگی همین روزاست !

پیک نیک مجردی؟!

با همکلاسی ها و دوتا از معلمها(معاون و معلم زیست!) قراره از شهر خارج شیم,به مدت سه ساعت توی جاده باشیم که اتفاقا بخش جذابش همینجاست و بعد برسیم به مقصد که یه آبشار فوووق العادست 
باغ اجاره کردیم! *_*
 بساط کباب راه انداختیم ^__^
وظیفه منم اینه سیخ ببرم:)) هم دفاعیه هم خوراکی:)) 
اخر هفته های تابستون پاتوق کل شهر به سمت این شهرستان و مناطق تفریحیشه؛که چی؟!باید ساعت هفت صبح جمع شیم بریم!! خواب نمونم:)) 
فک کنم خوش بگذره:) بیست نفر آدم شلوغ و پرسر و صدا:) 
بازم دستشون درد نکنه قبول کردن مهمونمون باشن که به هوای اونا خانواده ها اجازه بدن بریم 

الانم شبیه غروب جمعه ست:| فافا فردا میره:( باز من تنها میشم 
لعنتیا بردنشون اونجا شکنجه مگه؟!:(  فحش بدن بهشون؟! فحاشی آخه؟ ساعت دو ظهر پتو بندازن رو سرشون بگن برید بدویید؟ والا سرباز ندیده که نیستیم نکردن این کارا رو باهاشون 
بابا میگه برو و بیا حالشو میگیرم؛)) ارتش میشیم واست:)) 
باز خوبه دایی و مامان جون امروز اومدن مامان مشغوله, وای از این وابستگی( بخونید:)) ) 


خواب؟!

زیاد روبراه نیستم 
و میدونم وقتایی که این مدلی میشم فقط خودم میتونم درستش کنم 
در کمال تعجب همین الان میخوام بخوابم! چون این حال درست شدنی نیست... و فردا یه روز جدیدو با یه حال جدید شروع کنم!

کار

من دلم میخواد مشغول باشم:/ 

مردم از بیکاری 

احساس بی مصرف بودن میکنم 

دلم میخواد برم سرکار 

یا مشغول یه  چیز مفید شم:|

دست شوهرشو گرفته واسش رفته خواستگاری!!!

دخترش دوسالش بود که شوهرشو برق گرفت و فوت کرد.شهرستانیه,البته باید بگم روستایی 
خانواده شوهرش رسم داشتن حالا که شوهرت مرده باید با برادرشوهرت ازدواج کنی,ولی برادره قبول نمیکرد.درعوض اون کوچیکه خودش پیشنهاد داده که من اینکارو میکنم 
17 سال گذشت,دخترش ازدواج کرد.و خودش نتونست بچه دار شه,حالا که خیالش راحت شده دخترش سروسامون گرفته به شوهرش پیشنهاد داده واسش زن بگیره,چرا؟!چون شوهرش خیلی کوچیکتره و باید بچه داشته باشه!
باورتون میشه الان مرده با دوتا زنش تو یک خونه زندگی میکنن؟!!! 

فافاجانم دیشب اومده و تا جمعه اینجاست.شده شبیه اسکلت و اونققققققدر سیاه شده که نشناختمش!! 

امروز هم 4 قسمت عاشقانه دیدم! و نتونستم فصل دوم بانشی رو شروع کنم؛چون معلوم نیست چه مشکلیه که زیرنویس فارسیش باز نمیشه,یه جاهاییش اونقدر تند حرف میزنن که خودشون هم نمیفهمن چی میگن بعد من چطوری زبون اصلی نگاه کنم؟!

روزهای پس از....!

اگه دو سه روز قبل بود پتانسیل اینو داشتم که روزی سه چهار تا پست بذارم! و بیان بازی درآورده بود نمیتونستم وارد پنل مدیریت شم و حتی واسه بقیه کامنت بذارم(کلا فکر کنم مشکل از نت خودم بود) ولی همه تونو خوندم:)
و الان همه چیزایی که میخواستم بنویسم یادم رفته:)) همینقدر ماهی گلی!
از این روزها بگم که من به طور واقعی برگشتم به فضای مجازی:)) تلگرام و واتساپ و اینستای خانوادگی ! و زحمت کشیدم ایمو رو حذف کردم چون حوصله تماس تصویری رو ندارم,همینطور که از تماس صوتی خوشم نمیاد. یا چت یا فیس تو فیس!همین:) 
خب خیلیها بعد از کنکور اتاقشونو مرتب کردن,یه عالمه خوابیدن,رفتن کافه,استخر,پارک آبی,ورزش,سینما,مهمونی و...!
ولی من چی؟! اتاقمو مرتب نکردم چون مرتب بود! یه عالمه که نخوابیدم هیچ؛تا 48 ساعت بعد از کنکور هم بیدار بودم حتی! 
این روزهام بیشتر از قبل نمیخوابم فقط ساعت خواب و بیداریمو عوض کردم! از چهارصبح میخوابم تا یازده و دو دقیقه ظهر!!! نمیدونم جریان چیه و شاید هم عجیب باشه ولی دقیقا هر روز همین ساعت بیدار میشم:)) تازه اگر نگران سلامتیم نبودم همون ساعت هم نمیخوابیدم! درسته معروفم به خواب الودگی ولی تنها دلیلش اینه که زمانی که بقیه بیدار میشن من میخوابم و اونا فکر میکنن من همیشه خوابم:)) هیچکس هم توجیه نمیکنم واقعا,مگه مهمه کی چی فکر میکنه؟!
یه سر به آرایشگاه زدم بعد از چندین سال:) رفتم کلاس شنا ثبت نام کنم که تعطیل بود و همین باعث شده یکم بیخیالش شم که به طور حرفه ای دنبال کنم شنارو,البته موقتا!
سپردم پسرخاله ام یه دوچرخه خوب واسم پیدا کنه دوباره:) 
و کسی که منو بیچاره کرد دندونپزشکم بود!  نمیفهمم چرا این مدلی معاینه میکنن اخه؟! رفتم واسه معاینه و تا سه روز بعدش دوتا از دندونام از درد دیوونه ام کردن:/ و همینو بگم که 98% بودجه ای که واسه تابستونم داشتم رو باید بدم واسه دندونام برن:)
یکی از دندونای جلوم یه مشکل پیدا کرده که پیشنهاد دکترم این بود واسه یک شکل شدنشون یه نمه زیبایی کار شه جلوم,عقبیها هم بماند! هیچی دیگه هزینه همینا تعطیلم کرد:)) نمیخوام باز درخواست پول بدم خیلی خودخواهی میشه!بقیه ام برنامه دارن واسه خودشون (همچین ادم منصف و خوبی هستم:)) )
نمیدونم چرا؟!من هم مسواک میزنم هم نخ دندون استفاده میکنم هم مراقبشونم!ولی همیشه باید یه مشکلی باشه بین این کوچولوهای دهنم:) بگذریم 
خودمو کاااامل از اون جو کنکوری بودن کندم! طوری که یادم نمیاد هفته پیش چطوری بود و نمیخوام هم که برگردم به عقب 
به اندازه چندتا مشاور هم این روزا به سال سومی های مدرسه مشاوره دادم! اول و اخر همه صحبتهام هم گفتم که دوست عزیز این فقط تجربیات منه دقت کن! و اونا با لطف خودشون اعتماد دارن به من.فقط کاش همه رو به طور جامع نوشته بودم که واسه همه کپی میکردم! آخه یه روزی مثل امروز حالم بهم میخوره باز بخوام راجع به برنامه ریزی و کتاب کمک آموزشی و... صحبت کنم 
به خود کنکور اصلا فکر نمیکنم ولی به انتخاب رشته و نتایج زیاااد فکر میکنم! دو سه بار هم نزدیک بود به جنون کشیده شه کارم از یس سردرگمم:)) وقتهایی هم که حوصله دارم میرم راجع به رشته های زیرشاخه تجربی تحقیق میکنم و چقدر گسترده ست! و متاسفانه 580هزار داوطلبمون دارن واسه سه رشته دست و پا میزنن 
پارازیت : بالای صفحه گوشیم این متن اومد>> دقت کردین بزرگترین آزمون علمی کشور اصلا علمی نیست؟!
:))) اهان ! دیروز عضو یه گروه به اسم "پساکنکور" شدم به مدت دوساعت! هیچ حرفی هم نزدم فقط میخوندم که راجع به همه چیز صحبت میکردن به جز درس و کنکور:)) یه عالمه خندیدم 
یه روز عصر هم رفتم پیش سارا و گپ زدیم 
کم از خونه بیرون رفتم اخه فعلا میخوام خودمو بازیابی کنم! 
اگه به بخش "معرفی کتاب و فیلم" همین بالای وبم سر زده باشید چندین فیلم به تازگی معرفی شدن, و جالبه بدونید همه اینا توی همین چند روز دیده شدن! بماند که فقط ایرانیها رو نوشتم فعلا و بعدا غیرایرانیها! رو هم مینویسم 
حدود 50 صفحه از کتاب never leave me رو هم خوندم که وقتی فهمیدم فیلمش ساخته شده گذاشتم کنار فیلمو ببینم! 
راستی بعضی از دوستهای بیانی خیلی کتاب میخونن و فیلم میبینن! ممنون میشم همونجا کتاب و فیلمها رو بهم معرفی کنید
منم هرچند مدت یه بار کتاب و فیلمهای خودمو اونجا ثبت میکنم واسه هرکسی که دوست داشت 
هنوز خیلی فعالیتهای این یک هفته ام مونده ولی هم پست طولانی شد هم کافیه فعلا:) 
راستی! من فکر میکنم همون بابرنامه بودن و درس خوندنه حس رضایت بیشتری منتقل میکرد تا این سرگرمی های جذاب گذرا که تهش یه فکر که "وقت تلف کردن" هستن میاد سراغت!

کنکور 96

این پست طولانی ترین پست وبلاگ منه و حدود سه ساعت و نیم درگیرش بودم! پس لطفا اگه میخونید اصلا خاموش نباشید!!   بفرمایید

اینترنت

سلام دوستان
مرسی از همتون که این چند روز نبودم به یادم بودید
باید بگم گیر افتادم جایی که هیچ دسترسی به اینترنت ندارم! سعی میکنم زودتر برگردم،هفته های بعد 
و برای همه کنکوری های عزیز هم ارزوی موفقیت دارم

بزرگترین آرزوی او

داشتم با ثنا صحبت میکردم
گفت لیمو میدونی من خارج از هر دین و اعتقادی مطمئنم که هرکدوم از ما برای یه هدف خاص آفریده شدیم و قراره نهایتا یه نقطه از این جهان پهناور باشیم و ادامه بدیم 
از وقتی که اینو فهمیدم بزرگترین آرزوی زندگیم اینه که توی مسیری که متعلق به منه قرار بگیرم,مسیری که بهترین منه و برای اون آفریده شدم...

آرزوش خیلی قشنگ و آرامش بخش بود به نظرم.آرزویی داره که میتونه با فکر کردن به هر اتفاقی که توی زندگیش بیفته باز هم اون حس رضایت درونیشو حفظ کنه... 
چقدر خوب بود اگه بهمون "یاد میدادن" که هممون اینطوری فکر کنیم.در اون صورت یه دنیا داشتیم پر از آدمهای شکوفا شده:) 

+ نرگس واسم پیغام گذاشته بود که لیمو چقدر تو خوبی!! 
فقط همین! تعجب کردم.گفتم چی شد که یهو به خوبی من پی بردی؟:) گفت داشتم به این فکر میکردم که بزرگترین شانس دوران دبیرستانم آشنایی و دوستی با تو بود و الان دیگه تموم شده 
:) 
*^▁^*

آخرین آزمون

صبح که رفتم نشستم سر جلسه گفتم خدایا دمت گرم کمک کن این اخرین ازمون شبیه ساز کنکوری باشه و دیگه تموم شه:)) بعد دیدم وقتم داره میره رفتم سراغ سوالها :)) 
بله! تموم شد.اخرین ازمون گاجی که شرکت کردم 
و حالا کمتر از انگشتان دست با روز اصلی فاصله داریم 
و خبر خوبی که استاد داد و گفت ازمون دکتری موفقیت امیز بود:) و من الان یادم میاد که باید میگفتم شیرینی بده:|| اون موقع هنگ بودم:/ :)) و فقط تبریک گفتم! 
گفت تلاشتو به اندازه خودت کردی و حالا با اقتدار برو سرجلسه..
درست میگه,دیگه چیزی واسه از دست دادن ندارم و فقط باید ازمونمو به خوبی بگذرونم
آروزی موفقیت برای همه ^_^

پ.ن: دوستان از من خواسته بودید که از حال استاد مجازی(دکتر خاطره) بگم! من از ایشون پرسیدم و گفتن که فعلا برای یه مدت وبشونو غیرفعال کردن و شاید دوباره برگردن 

دروغ

برای من نابخشودنی ترین گناه دروغ هست و بس 
حتی از پشت خنجر زدن هم بخشیدم!! ولی دروغ رو هرگز و هرگز و هرگز 
اگه متوجه شم کسی بهم دروغ گفته دیگه نه بهانه ای رو ازش میپذیرم,نه دلیل و برهانی.نتیجه اش اینه که دیگه هییییییچ وقت بهش اعتماد نمیکنم و روز به روز توی زندگیم کمرنگترش میکنم و درنهایت یه خط قرمز میکشم روش الی الابد
از خودم هم دل خوشی ندارم که چرا زود اعتماد میکنم گاهی اوقات 
با این همه مهم نیست! کسی که دورو و دروغگوئه حتی ارزش یک ثانیه فکر کردن هم نداره 


۱ ۲
آرشیو مطالب
پیوندهای روزانه
Designed By Erfan Powered by Bayan