!…سه نقطه های دل لیمو...!

عجله نکن ! زندگی همین روزاست !

و بعد از اون دارم به این فکر میکنم که نکنه ترسیدم؟

دوباره یکی از اون نقطه عطف های زندگیه... چهارساله که هرسال همین موقع گرد و خاک داریم، چه مثبت چه منفی، یه سال هم تخفیف نداده ها...
ولی امسال... اخ امسال خیلی همه چیز متفاوته
راستش وجدانم درد میکنه... اونقدر درد میکنه که بی حس شدم
من خیلی به خودم ظلم کردم، خیلی در حق خودم بدی کردم
خیلی جاها خودم رو دوست نداشتم
مثل یه ناظم سختگیر بالای سر زندگیم ایستادم و بهش فشار وارد کردم
تو سختترین شرایط بهش اجازه استراحت ندادم، حتی اجازه ناراحت موندن هم ندادم.
گفتم این تویی، این ایده آل هات... یا میرسی یا راه دیگه ای نیست! اگه نرسی ته دنیاست
آدمها رو حذف کردم، اضافه کردم، دور شدم، نزدیک شدم... همه کار کردم که به اون ایده آلم برسم ولی هیچ وقت متوجه این بی رحمی که واسه خودم داشتم نشدم...
امروز علی رغم تمام اصرارهای دکتر ف و پدرم، تصمیم گرفتم به آرزوم نرسم. نشستم یه گوشه و به اون لیموی کوچولوی درونم نگاه میکنم و سعی میکنم باهام حرف بزنه و بهش بگم که ببین؟ من از این آرزوی بزرگ و قشنگم که فقط چند قدم تا رسیدن بهش فاصله داشتم گذشتم که تو رو به دست بیارم، که بهت ثابت کنم تو اولویتمی، که بهت بگم میدونم من خیلی اشتباه و کم کاری کردم تو این موضوع ولی تو مسئولش نیستی و قرار نیست بخاطر اشتباه من، تو تحت فشار قرار بگیری...بیا این تو و این افسار زندگیم
برو هرطوری آرامش بیشتری داری هدایت کن این اسب چموش رو... 
سخت بود؟ خیلی... خیلی خیلی خیلی سخت بود. نمیدونی چقدر ذوق آرزومو داشتم، چقدر تشنه ی رسیدن بودم
ولی همه چیزو گذاشتم توی کفه های ترازو و دیدم گناه دارم، نمیخوام با خودم کاری بکنم که روزی که رسیدم چیزی ازم باقی نمونده باشه
پایان داستان؟ بازه... منم دیگه نمیدونم، فردا چی میشه؟ نمیدونم...

پست قشنگی بود. منم خیلی به خودم سخت میگیرم و به بقیه سخت میگیرم.

نمیدونم کی این رو تو ذهنم گذاشته که اگه به خودم مشت نزنم فرصت رو فراهم میکنم که از بقیه مشت بخورم. 

نمیدونم دنیا و خدا چقدر بی رحمه. میدونم خیلی میتونه بی رحم باشه. به قول شعر The winner takes it All

The gods may throw a dice
Their minds as cold as ice

نمیدونم کجای زندگی هستی و چی کارا میکنی ولی حداقل همیشه این حس رو دارم که کمتر از کسی که تو جنگ هست و جونش در خطره نباید حواست جمع باشه. حداقل به اندازه ی اون باید استرس داشته باشی چون اون آدم رو همین دنیا تو اون صحنه گذاشته. شاید سعی میکنی که همیشه آماده باشی و همیشه کارت های بالاتر رو دستت داشته باشی چون برات مهمه که تاثیر بزاری و تاثیر گذاشتن از بازی با همین آدما بدست میاد.

نمیدونم شایدم لازم نیست انقدر استرس. شاید شمعی که از دو طرف میسوزه نباید باشیم. شایدم دقیقا وظیمون همینه چون از تاریکی اومدیم و به تاریکی میریم و نوری که این وسط درست میکنیمه که مهمه.

مرسی. ولی این روزها حس میکنم کاش یکم با خودمون مهربون تر بودیم شاید همه چیز حتی بهتر هم پیش میرفت؟

میتونه باشه، اول زندگی بود ولی الان دیگه نیست.. اونی که بی رحمی رو میکوبونه تو صورتمون خودمونیم در ادامه..شاید البته

مهدی بخش زیادی از این مسئله برمیگرده به موضوعی که چند وقت پیش راجع بهش باهات صحبت کردم توی تلگرام. و نمیدونم این تاخیر عمدی که دارم به داستان میدم (مثلا ۶ ماه)چقدر میتونه واسم تبعات داشته باشه
پدرم میگه اوکیه، دکتر ف میگه نه اشتباااه خالصه! :/ منم این وسط دلم برای خودم سوخته فعلا و میگم بیا اذیتت نکنم و یکم سرعتو کم کنیم نسوزی
و دقیقا توی تشخیص پاراگراف اخرت موندم که وضعم الان کدومه..

حرف پدرت مهم تره! از احساسش میاد. حرف دکتر ف از تجربه اش میاد! تجربه محدوده.

امیدوارم همه چیزت سرجاش برات انجام بشه و برسی جایی که باید برسی.

منم امیدوارم تصمیم درستی گرفته باشم...
چقدر خوب بود این کامنتت. ممنووونم

چقدر خوب که با خودت مهربون‌تری 😍😘🍋

:) ممنون یاسی جان

همیشه باید با خودت مهربون باشی :)

دلم میخواست بگم «کاش زودتر درک میکردم» ولی خیلی وقته دیگه عادت ندارم قربانی باشم ؛) لذا اره ، هیچ وقت هم واسه مهربونی با خودت دیر نیست

میخواستم یه چیزی بگم که چشمم خورد به متن اون بالا

(عجله نکن زندگی همین حالاست)

گاهی باید حرف های خودمون رو به خودمون بزنن

...

ادما گاهی وقتا فکر میکنن اگه به فلان چیز نرسن دنیا به اخر میرسه

در حالی که بعد به اون رسیدن هم یه چیز دیگه پیدا میکنن تا همین ایده رو روش پیاده کنن

اما هیچ وقت به اون مدینه ی فاضلشون نمیرسن

...

چون هدفشون خود هدفه. نه مسیر

زندگی مقصد نیست، مسیره

میخواستم یه چیزی بگم ولی یهو چشمم افتاد به متن اون بالا

(عجله نکن. زندگی همین حالاست.)

گاهی وقتا باید جملات خودمون رو به خودمون یاداوری کنن.

*

گاهی وقتا ادما فکر میکنن اگه به فلان هدف نرسن زندگیشون تموم میشه

در حالی که بعد رسیدن به اون هم یه هدف دیگه پیدا میکنن

و هیچ وقت به اون مدینه ی فاضله شون نمیرسن

چرا؟ چون هدفشون خود هدفه. نه مسیر

باورم نمیشه :(( من اصلا اون جمله رو خیلی وقته ندیدم ، ممنوووونم که یاداوری کردین
اره افرین... منم یه روزی از اون آدمها بودم، زندگیم پر از صفر و صد بود
مرسی از کامنت خوب و پرمعنا

چرا دوبار اومده😂

شاید دوبار روی ارسال کلیک کردی

بنظر انتخاب درستی کردی !

شما آرزوهات رو کنار نگذاشتی بلکه بخودت فرصت استراحت دادی و بزودی و بعد از چند ماه با آرامش و انرژی بیشتر برای هدفت تلاش میکنی ! 

بقول بزرگی ؛ اگر برای رسیدن به هدفت ،سلامت جسمی و روحیت رو به مخاطره بیاندازی و اگر هم بعدش به هدفت هم برسی دیگه نمیشه بهش گفت موفقیت ، این فقط برنده شدن هست ! و مسلما شما قصدت موفقیت هست و نه برنده شدن ! 

درسته... موافقم کاملا ولی...
ولی از صبح همش این سوال تو ذهنمه که نکنه ترسیدم و اصلا نیازی به این تعویق انداختن نیست؟از اون طرف هم حجم فشارهای دو هفته ای که به داستان ورود کردمو میبینم و میگم تو یه ماه دیگه مردی با این وضعیت:))) خلاصه که جنگ ذهنی داریم

ممنونم از کامنتت، با دقت میخونی پست ها رو:) مرسی

من همیشه میگم خودم مهمترم...اینکه از راهی که رفتم راضی باشم...گرچه خیلی وقتا اطرافیان تجاربشون رو میکوبن توی سرم که چرا مثلا فلان کار رو نکردی فلان موقع؟! ولی من میگم اینکه از زندگیم هیچی نفهمم هدف من نبوده...من میخوام از همه ی وقتام لذت ببرم...کلا اومدم به این دنیا که ازش لذت ببرم نه اینکه مدام دنبال هدفهایی باشم که استرس نرسیدن داشته باشم...به هدفهام میرسم ولی قدم قدم...جوری که نخوام حسرت وقتی که گذشت هم بخورم

میدونی مه سو جان، راستش توی این قضیه اولش فکر میکردم فقط خودمم که واسه خودم مهمم، دنبال رضایت خودمم، ولی یه جایی به خودم اومدم دیدم دیگران هم مهم بودن انگار، دست از اونا کشیدم و به راهم ادامه دادم، دوباره جلوتر که رفتم دیدم حتی خودم هم تو این قضیه انگار مهم نبودم!! نتونستم دیگه این رو نادیده بگیرم... و الان دارم با نارضایتی و حسرتی که گاهی میاد سراغم دست و پنجه نرم میکنم و هرروز به این فکر میکنم که چی درسته؟تصمیمی که گرفتم ضررش بیشتره یا زیانش... خلاصه که هنوز با خودم به صلح نرسیدم و دارم فکر میکنم..
و صد البته دنبال پیدا کردن اون لذتی ام که ازش صحبت میکنی

سلام و درود لیمو خانوم عزیز 🌹

 

ممنونم از احوال پرسی‌ت خانوم 🤗 شکر خدا خوبم !

🙏 امیدوارم ک حال جنگجوی نازنینم هم خوب باشه !

خب  من فکر نمیکنم ترسیده باشی مردد ؛ شاید ?!؟  

ک اونم در مقاطعی و سرفصلهایی از زندگی ب دلایلی امری ست طبیعی ! 

با اینکه توضیح ندادی 😁 و مجبورم کردی دست بدامن حدسیات بشم 🤔 و اگر درست متوجه شده باشم منظورت ادامه تحصیل میتونه باشه ! (اگر هم اشتباه حدسیدم ـ تو ب کوچکی خودت ببخش)😉

ببین لیمو جان ! اگر حدسم درست باشه نظر منم مثل استادت هست (بقول معروف نزار پشت‌ات باد بخوره) ک این فاصله (بستگی ب مدت‌اش و حال روحی خودت داره) میتونه کارت رو سختتر کنه ! 

لیمو جان هیچکس تو رو بهتر از خودت نمی‌شناسه ، اگر در حال حاضر خسته شدی یک سال بخودت مهلت بده و سعی کن اون نامهربونهی‌هایی ک با خودت کردی رو جبران کنی و اگر دلایل دیگه‌ای داری و بیایی درگوشم بگی ، شاید بهتر بتونم بهت مشاوره بدم !😉 نزار بیشتر از یکسال بشه ک واقعن سخت میشه برات ! 

متاسفانه سیستم آموزشی ما خیلی عیب داره و مدرک‌گرایی هم شده قوزبالاقوز 😔 و عمر خیلی از جوونها رو ب یغما میبره و اکثریت هم بعد از اتمام تحصیل‌شون موفق نمیشن توی رشته‌ای ک زحمت کشیدن و تموم کردن ـ کار پیدا کنن ! 

دختر من بعد از دیپلم یکسال رفت دانشگاه و سال دوم ادامه نداد و شروع کرد ب کارکردن و سفر رفتن (آمریکا ـ استرالیا ـ آمریکای جنوبی و ....) بعد از دوبار ب آمریکا رفتن تصمیم گرفت بره آمریکا بمونه و کوچ کرد و بعد از یکسال مجددن پشیمون شد و مجددن ثبت نام کرد و رشته آی رو ک میخوند ادامه داد اما متاسفانه بی‌خیال دکترا شد ک اونهم من ناخواسته مقصر شدم .(یادم بندازی اونم برات تعریف میکنم  😁

بی‌ربط و گسسته و زیادی ولحرفی کردم ، ببخش

مواظب خودت باش و لطفن تمام سعی‌ات رو بکن ک دیگه با خودت مهربونتر باشی ! 

سلام جانان عزیز و کامنتهای همیشه مفید و پربارش :) ممنونم ازت که وقت میذاری و واسم مینویسی. خیلی لطف میکنی 

خداروشکر که خوبی، خوشحالم 
من هم خوبم، فقط همچنان فکر و روحم مشغوله:)) که اونم درست میشه کم کم 
شاید تردید تعبیر مناسبتری باشه به قول شما.
جانان فرمایشاتت رو تعمیم دادم به همه مسائل زندگی؛) چه درسی چه غیر درسی.. و به شدددددت باهات موافقم. من بر این باورم که بهتره تمام تلاشمون رو بکنیم که هرچیزی در زندگی به وقت مناسب خودش اتفاق بیفته و گپ ایجاد نشه، همیشه هم ادم عجولی بودم تو زندگیم تا یک سال پیش، که بعدش تصمیم گرفتم متعادل کنم این قضیه رو و خب موفق هم شدم ..
میدونی جانان؟ من خسته نیستم راستش... الان زوده واسه خستگی، خیلی راه دارم برم، حالا خستگی موقت چند روزه یا یکی دوماهه اوکیه، ولی بیشتر از این نه قطعا... 
داشتم میگفتم!! خسته نیستم، تک بعدی هم نیستم، فقط از اینکه چندین ماه متوالی چندین بعد سخت رو با هم بودم بهم فشار اومد، و داشتم میبریدم و حواسم نبود!! تصمیمی که گرفتم این بود که فقط یکی دوتا از اون ابعاد رو چند ماه به تعویق بندازم... وگرنه همین الان در حال انجام چندتا کارم... من جمله همون درس که شما فرمودی رو دارم میخونم، چند ماه دیگه تا فارغ التحصیلی هنوز باقی مونده؛)
و راستش الان هم که دارم کامنت شما رو جواب میدم هنوز مطمئن نیستم که تعویق کار درستی هست یا نه، هرروز بهش فکر میکنم و برنامه های مختلفی که میشه پیاده کرد رو بررسی میکنم، هرروز فکر میکنم که واقعا مدیریت این ابعاد سنگین نشدنی بود یا تو نخواستی؟! یا حتی ترسیدی؟ خلاصه که ادامه دارد...
و یکی از مهمترین سوالهام هم اینه که «خودم» رو کجای داستان قرار بدم که هم از نتیجه راضی باشه، هم اولویت باشه، هم خوشحال باشه و بمونه، هم آسیب نبینه و همه چیز واسه روحش گل و بلبل بمونه!! به قول شما اون نامهربونی ها رو دیگه با خودم نکنم، بلکه گذشته رو هم جبران کنم واسش در همین حین..

سیستم آموزشی رو نگو که دلم خونه:// دیگه کارمون از حرف زدن راجع به این چیزا گذشته واقعا خیلی وقته..
کار هیجان انگیزی کردن دخترتون اتفاقا. شاید منم اگه جای ایشون بودم فرصت چنین تجربه ای رو از خودم نمیگرفتم که برم سفر. ولی خب من ندارم چنین شرایطی رو الان.
به به 
ای بابا..شما چرا؟ اررره دوست دارم از تجربه هاتون استفاده کنم حتما.خوشحال میشم
الان یادآوریه این کامنتم که تعریف کنید؟! یا چی
 نفرمایید، استفاده کردم..متشکرم
 چشممممممم:) شما هم شاد و سلامت باشید

 دانش آموزان و والدین پایه های هفتم، هشتم و نهم

گام به گام نوین زبان انگلیسی شامل همه کلمات و ترجمه و صوت آنها، حل همه تمرین ها و مکالمه های کتاب،فایل صوتی همه صفحات و نکات گرامری همه درس ها در یک فایل جامع و کامل، برای توضیحات بیشتر و دریافت لطفا به سایت پاورپوینت 20 مراجعه نمایید.

www.powerpoint20.ir

دوست عزیز سلام


برای کمتر از یک دقیقه وقتت رو به من بده و ادامه متن رو بخون


آیا می دونستی وب سایت لینک پین، بستری هست برای تولید محتوا یعنی چی؟ یعنی محلی برای انتشار مطالب کاربران، یعنی میتونی برای انتشار مطلب از www.linkpin.ir استفاده کنی


حالا چجوری میشه ازش استفاده کرد؟ برای استفاده از لینک پین ابتدا باید ثبت نام کنی، بعدش شروع کنی به افزودن مطلب D:


https://www.linkpin.ir
منتظر حضور گرمتون هستیم


با تشکر
لینک پین

 

دوست عزیز سلام

 

برای کمتر از یک دقیقه وقتت رو به من بده و ادامه متن رو بخون

 

 

آیا می دونستی وب سایت لینک پین، بستری هست برای تولید محتوا یعنی چی؟ یعنی محلی برای انتشار مطالب کاربران، یعنی میتونی برای انتشار مطلب از www.linkpin.ir استفاده کنی

 

 

حالا چجوری میشه ازش استفاده کرد؟ برای استفاده از لینک پین ابتدا باید ثبت نام کنی، بعدش شروع کنی به افزودن مطلب D:

 

 

https://www.linkpin.ir
منتظر حضور گرمتون هستیم

 

 

با تشکر
لینک پین

 

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
آرشیو مطالب
پیوندهای روزانه
Designed By Erfan Powered by Bayan