!…سه نقطه های دل لیمو...!

عجله نکن ! زندگی همین روزاست !

پرشون ب پرم خورد!!!

حراست لعنتی رو میگم
اون شب داشتیم از سینما با دوستم ب برمیگشتیم که همکلاسیمون ن.گ(جنس مخالفه!!) رو روبروی خوابگاه دیدیم و داشت میپرسید فلان کتاب رو خریدیم یا نه و کلاس فردا فلان ساعته و این صحبتها
ینی بحث درسی بود
هیچی دیگه فکر کنم ده دقیقه هم طول نکشید مکالمه مون چون هوا به شدت سرد بود و منم مریض بودم 
تا خداحافظی کردیم اون خانوم حراستیه با نگهبان اومدن جلوی در خوابگاه و جلومونو گرفتن. همکلاسیمون هم اونا رو دید ولی رفت
پرسید کدوم خوابگاهید و من یهو ناخوداگاه به جای خوابگاه خودمون ، خوابگاه بچه های ورودی رو گفتم
بعد دوستم تصحیح کرد که نه ما فلان خوابگاهیم و تمام این مدت من لبخند داشتم
هیچی دیگه منتظر بود ما سوتی بدیم انگار
با یه خنده ی کثیف شروع کرد به گفتن اینکه "آره گفتم که بچه های ورودی 12 روزه اومدن جرات ندارن شب با یه پسر باشن و شما حتما بچه های سالهای قبلین"
من در حالی که از تعجب دهنم باز مونده بود و شوکه شده بودم هی با خودم فکر میکردم الان چی جوابش رو بدم و فقط صدای دوستم رو میشنیدم که داره باهاش بحث میکنه و هرجمله ای که به ذهنم میرسید عقلم میگفت نه اینو نگو برات دردسر میشه و فلان
فقط گفتم که این آقا از بچه های انجمن و هماهنگ کننده کلاسهامونه چرا باید برای حرف زدن باهاش قضاوت شیم یا نگران باشیم
که باز خندید گفت ارررره من میدونم همه اینا رو شما درست میگید و فلان
دنیا داشت دور سرم میچرخید و بددددجوری بهم برخورده بود... بدجور
هی بابام و میم و تابستون و اتفاقاتش هم توی ذهنم مرور میشد 
خلاصه فقط میدونم نتونستم ریختش رو تحمل کنم و وسط حرفاش از کنارش رد شدم با جمله ی "برخوردتون بسیار زشته و بهم برخورد"!!! تمومش کردم
میشنیدم داره با نگهبان هم راجع بهمون حرف میزنه
آقا منو میگی چنان بهم ریختم که نشستم زااار زاااار گریه کردم و اروم نشدم.یه چیزی میگم یه چیزی میشنویاا
ریشه ی اون آلرژی دردناکم عصبیه و بله چندساعت بعد باز شروع شد و الان سه چهار روزه که درگیرشم
نگم دیگه از حسهای بد و تنفری که بهشون دارم ...
فقط دلم میخواد زودتر تموم شه از دستشون خلاص شم همین

چه مسخره....انگار عهد دقیانوس هست که یه خانم حق صحبت با یه آقا رو نداره...یا با صحبت جیز میشه...

همه اوضاع مملکتشون درسته فقط همینش مشکل داره؟!!!!

هعی ...
همینا وضعیتو بدتر میکنن

چه حرکت رو مخی .. کاری جز قضاوت بلد نیستن ..

 

من توی پست قبلی نوشتم حتی نمیتونم تصور کنم!! اومد گفت از تصور گذشته بیا تجربه ش کن

ای وااای مواظب خودت باش دخترجان💜

هیچ چیز و هیییچ کس ارزش اینو نداره که تو رو ناراحت کنه و تورو اذییت و بیمار کنه.

مواظب جونت باش عزیزجان💜

من خییییلیییی روی این موارد حساسم واقعا ... دارم سعی میکنم حساسیتم رو کم کنم که کمتر اذیت شم وگرنه اونا که درست نمیشن
مرسی عزیزم چشششم :**

متأسفم

:(

تجربه‌ی ناراحت کننده ایه و کاملا درک میکنم که گریت گرفته باشه ولی سعی کن خودتو آروم کنی خب؟ 

هنوز درونم عصبانیم اما سعی میکنم فراموشش کنم.مشکل اینجاست که هرقدم تو دانشگاه برمیداری ریختشونو میبینی!!

اینا همه بخاطر مسافری از هند هست !!😏😏

:))))))

اینا همه بخاطر مسافری از هند هست !!😏😏

برگردن خونه هاشون دیگه
شنبه ۲۰ مهر ۹۸ , ۱۷:۱۴ Call me whatever u want :*

کارشون خیلی مضخرف بود و متاسفانه این افکار پوسیده کم هم نیستن

تنها کاری که میشه کرد اینه که به نسل های بعد آموزش درست رو بدیم از عزیزان نزدیک هم میشه شروع کرد

امیدوارم شما هم اهمیت ندین اشکال نداره اینم یه تجربه بود

من ک اولش خیییلی اهمیت دادم و کلی بهم سخت گذشت
اما الان دیگه اصلا برام مهم نیست

من بودم، حتما یه چیزی میگفتم.

...

بعضیا چه تنگ نظرند.

نمیشه خیلی ریسک کرد چون میکشنمون کمیته !

سلام لیمو :) من برگشتم دیدمت تو وبلاگایی که دنبال میکنم یادم نمیاد از کی ولی فکر میکنم یه زمانی بود که برای کنکور میخوندی ؟

سلااام بهااار ناارنج
خوبی؟
اره اره
دوسال پیش بوووود

آره :دی

وبلاگ قبلیم به اسم خودم بود مه نگار
 

*___* مرسی که گفتی عزیز

صحبت کردن و ارتباط گرفتن با هرکسی فارغ از کیفیتش یه مسئله‌ی شخصیه و حرمت داره. دخالت و بازجویی کردن تو این موارد دقیقا تجاوز به حریم شخصی آدماست... خیلی متأسف شدم... علی‌الخصوص که خارج از محدوده‌ی خوابگاه بودین و هیچ قانون لعنتی‌ای رو هم نقض نکرده‌بودین که بابتش به خودش اجازه‌ی همچین برخوردی بده...

و چقدر من باهات مواااااافقم .... 
چاره ای هم نیست

پست آخرت منو یاد دانشجویی خودم تو تبریز انداخت :(((( اخ که چقدر سخت و دلگیر میشد این روزا که فکر میکنه ادم خوبه همه چی و درواقع اونجوری که میخوای نیست
 

میفهمم ... اما هیچی موندنی نیست.میگذره و ازش یه خاطره میمونه
يكشنبه ۲۸ مهر ۹۸ , ۱۳:۴۸ نصب دوربین مداربسته

سلام، شما کانال تلگرامم دارید؟

سلام 

وبلاگ زیبا و خوبی دارید.
خوشحال میشم به وبلاگ من هم سر بزنید

 

با افتخار وبلاگتون رو دنبال میکنم 

خوشحال میشم شماهم اینکارو انجام بدین
 

http://alikhani98.ir

سلام
خیلی ممنون

وااااییی لیمو جونم

خیلی وقته واست نظر ندادم  . تمام این یه ماهو فکر میکردم نکنه به سرت زده باشه که دیگه نیای وبلاگت دیگه

 

 

... درباره این پستت هم  !!! لیممو تو تو دانشگاهی حالا هر اتفاق اینطوری هم که بیوفته !!   منو ببین !!!!  من الان دلم میخواست جای تو باشم    !!!

لیمووووووووو جونم پررررررر انرژی باش . زندگی ادامه داره  

اینا همش خاطره میشه

 

نه بابا نگران نباش من نمیررررم :))) توی کل مدت وبلاگ نویسی اون دفعه ای ک این قصد روداشتم استثنا بود

نگران نباش به زوووودی زود میری جایی بهتر از من ایشالله
بووس بهت

:)

:)

مرسی جالب بود

:||

من از الان به این فکر میکنم اگه به پوششم گیر بدن چجوری فیتیله پیچشون کنم !!! -_-

نمیتونی که
برای خودت دردسر میشه

خدا به دادمون برسه ..

:) ایشالله
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
آرشیو مطالب
پیوندهای روزانه
Designed By Erfan Powered by Bayan