!…سه نقطه های دل لیمو...!

عجله نکن ! زندگی همین روزاست !

گفتم نه !

قبلا نه گفتن برام خیلی سخت بود حتی به غریبه ها
از وقتی که از آغوش گرم و پر مهر ؛) خانواده جدا شدم عادت کردم به راحتی در مقابل غریبه ها نه بگم.مثلا دختر خوابگاه بغلی یا همکلاسی یا یا 
اما همچنان نه گفتن به دوستهام بخصوص صمیمی ها یکککم برام سخت بود.میگفتما اما عذاب وجدان داشتم یا یه جوری نه میگفتم که طرف بهش برنخوره :))
الان یکی از دوستهای خوابگاهیم که خیلی هم خوبه اومد اتاقم.میگه لیمو یه چیزی میخوام
میگم چی 
میگم شلوار مشکی چسب! و به چوب لباسی من و شلوارم نگاه میکنه
من هم گفتم اخه یه چیز سختی میخوای! من روی این چیزها حساسم
گفت ازش مراقبت میکنما
گفتم نه!
فکر کنم ناراحت شد اما کاری نمیتونستم انجام بدم واسش:/
خیلی خوشم اومد...کار درستی کردی.... اگه شروع میشد و لباستو میدادی دیگه نمیتونستی جلوشو بگیری....و درخواستا بیشتر و بیشتر میشدن...
اره به همین فکر کردم و خودم رو راضی کردم که یک بار ناراحتش کنم بهتر از اون حالته :)
😕
منم بودم میگفتم نه 
اخه شلوار خیلی شخصی هست
حالا اگه بلوز بود
میتونستم قرض بدم و بعدا بشورمش

اره دقیییقا :)
سلام 
وای اصلا این کار و نکنیا 😣
مراقب بیماری های پوستی باش😖
سلام مریم :)
نه بابا ... اصلا نمیشه 

خود شخص چحوری راضی میشه لباس بقیه رو بپوشه ؟😶😶😶😶 این همیشه برای من سواله 😰😌
خب گاهی اجباره البته 
خیلیها هم با این مسئله مشکلی ندارن.اگه همدیگه رو بشناسن و صمیمی باشن مثلا
اما خب نه دوستی که صرفا باهاش دوستی
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
آرشیو مطالب
پیوندهای روزانه
Designed By Erfan Powered by Bayan