!…سه نقطه های دل لیمو...!

عجله نکن ! زندگی همین روزاست !

ناشناس

ناشناس بهم بگید الان چه حس و حالی دارید؟!
از چی میترسید و به چی امیدوارید؟!

یه اضطراب کشنده و وحشتناک دارم می ترسم از بلاتکلیفی و مفید نبودن خیلی می ترسم. امید هم فقط به تغییره یه تغییر بزرگ تو شرایط فعلیم 

کاش اون تغییر بزرگ دست خودت باشه و بتونی ایجادش کنی

الان خسته هستم
اما نا امید نمی شم
روزهای خوبی تو راهن :}
روزهای خوب تو راهن *.* انشاالله

حس و حال خستگی و  خواب :دی 


از چی میترسم :
از گرون شدن بیش از اندازه دلار و فلج شدن رور به روز اقتصاد مملکت :| و بی ارزش شدن پول رایج مملکت ...
و قربانی شدن مردم تو این برهه زمانی.
مردمی که تا حالاش هم طعم فقر و نداری رو چشیدند و اگر این روزهای تلخ ادامه پیدا کنه بدتر زیر دست و پای  گرونی  و نداری 
 له میشن !! و اولین چیزی که به ذهنشون میرسه متاسفانه خودکشی است :((


امید به یه معجزه برای رهایی مردم  از این بحران ...
از این روزهای تلخ تر از زهر ...
امید به تعجیل در ظهور امام زمان (عج الله ) و ریشه کن شدن  ظلم و اجرا کردن عدل علی (ع)...


سلام



منم الان خوابم میاد و نمیدونم چرا پست گذاشتم این وقت شب :))

 اتفاق افتاده باران :-( بیشتر از این دیگه بشه می میریم
هعی .... چقدر این روزها تلخ و سختن واسه هممون.چقدر چقدر 
اما به قول دوستمون شاید روزهای خوب بیان و امیدواریم بیان

:-(

امید به معجزه  ... واقعا این وضع معجزه هم میخواد!!

سلام باران جان ;-)
از بی پولی و از تنهایی
جدیدا هم صوبت خوب پیدا نکردم
می ترسم هم پیدا نکنم
و از درد قفسه سینه
میترسم یه هو دنیا برام تموم شه
درست قبل اینکه از تنهایی خلاص بشم
:-(
امیدوارم پیدا کنی به زودی

دور از جون. از درد که نباید ترسید , باید بری واسه درمانش
تنهایی گاهی قابل تحمل نیست میفهمم...
الان دقیقا از کل زندگی و بازیهاش خسته هستم و منتظر مشت آخرم
حتی از خودت؟
مشت اخر واست چیه؟
تا یه جاییش دست خودم بود آردهام رو بیختم و الک هام رو آویختم منتظرم ببینم خدا چی میخواد:)
پس انشاالله که درست پیش رفتی و تغییر بزرگت به زودی رخ میده :)
الان بلاتکلیفم از نتیجه کنکور میترسم ولی به آینده امیدوارم
اخ اخ نتیجه کنکور
تا هفته دیگه مشخص میشه نگران نباش :-)
اینده قراره قشنگ باشه
ممنونم ان شا الله که همینطور باشه:)
:-)
راستش همش استرس اضافه بار و جابجا شدن در اونجارو دارم.از یه طرف سرما خوردم و تو تابستون خدا،مجبورم استین بلند و شلوار بپوشم که جلو کولر عسطم نگیره.:(
ینی وااقعااا حال افتضاحی دارم این این لحظه ها چون سرم خیلی شلوغه و وسیله زیاد دارم هی حذفشون میکنم میبینم باااز زیاده.اوووف خداایااا صبر بده.فک کنم این چند روز تا برم اونجا و جابجا بشم پدرم درمیاد و خوابم نصف بشه.تاازه مهمان هم میاد واسه خداحافظی.....اصن یه اوضاعی دارم واسه خودم.😞
خودخواهیه ولی انقد دوست داشتم می نوشتی اینا رو!
خب استرست کااملا طبیعیه اما زیاد به خودت سخت نگیر که خدای نکرده مریض شی , به بعدش و قشنگیاش فکر کن :) یه تجربه ناب
امیدوارم عملیات پکینگت به بهترین نحو پیش بره و به سلامت برسی
ما رو از خودت بی خبر نذار :-*
راستیی در این بین برای گرونیه یورو هم کلییی غصه میخورم من.منه بیچاره:(
اخ از این نگو :-( درد خیلیهاست متاسفانه...
ولی اگه بورسیه باشی غمت کمتره :-(
چرا هیچ کس خوب نیست?
دقیقا همین تو ذوق میزنه :-( 
از عملکردم در آینده میترسم از ترم جدید دانشگاهم و درسای سخت
امیدوارم به همراهی کسی که کنارم خواسته باشه و حال خوبی که باهاش دارم :) هیجان دارم از اتفاقای جدید پیش رو و همینطور ترس هم دارم ازش
میدونی این ترسه اگه متعادل باشه اصلا هم بد نیست , مثل جرقه ی انگیزه ست 
چه امید قشنگی :-)
به بخش قشنگش فکر کن فقط و معطمعن باش همون میشه ;-)
یه عده افسرده دور هم جمع شدیم تو بیان :((
شاید گاهی غم داشته باشیم اما امیدمون همیشگیه و دلخوشیم به امید و اینده مون :-) 
بیا به اینش فکر کنیم
اگه کلی شکست خورده باشی قبلا ترست انگیزه بخش نیس دگ حداقل برای من
:-( میفهمم
ایشالله زود ترست تموم شه
همین حس منفجر شدن معده هست ک شب اصلا نخوابیدددددددم 
حس میکنم معدم دیگ توانایی هضم غذا نداره...
حس خوبی نیست
برو دکتر بهت دارو بده درد نکشی :-(
الان دارم میرم دکتر تغذیه و میترسم به وزن ایده آل مقرری نرسیده باشم :))
و امیدوارم خدا کمکمون کنه در خرید خونه :)
ایشالله که رسیدی :)) نرسیده بودی هم خبری نیست دوماه دیگه میرسی
انشاالله 
دلت خوشه ها :|
چون خوش نبود گذاشتم :-\
بخش‌هایی از این نظر که با * مشخص شده، توسط مدیر سایت حذف شده است
ترس از غرق شدن قایق ارزوهام به دلیل افزایش قیمت ارز و آرزوی بیداری و خروج مردم از جهلی که بیش از هزارساله که دچارش شدند و همچنین ارزوی دیدن سرنگونی عوامل بدبختی ملت! 


والبته قبل همه ی اینا دیدن موفقیتهای تو **** **** * ****
غرق نمیشه ناشناس عزیزم , i promise u
به امیدشون :)

فدات شم , ایشالله دوتایی :) میرسیم به قله مون 
Take care ;-)

ترس ترس از اینده نامعلومی که دارم یا داریم  از این که هیچی سرجاش نیست

ترس از پیشرفت تکنولوژی

ترس از  اینکه ایندگان و نوادگان ما چین کین چطورین 

نگران برادرم هستم که توی اوج نوجوانیه و لجباز و نصحیت نمی پذیره و اخلاق و رفتارش زمین تا اسمون با ما متفاوته  

و ......

کاش همه چی برگرده سر جاش
حقمون نیست این همه دل مشغولی

نگرانی واسه برادرت رو میفهمم چون نگران خواهرمم , ولی برای مسایل دیگه :-(
ترس اینو دارم بهترین کسی که دارمش ازدست بدم
فکرشو می کنم عذابم میده:/
خدااون روزرو نیاره :(
پس کلللی مراقبش باش :) و دیگه به ترست فکر نکن
خواهرتون کوچیک تر از شماست !؟
من برادرم 7سال ازم کوچیک تره(13سالشه) سعی داره طبق مد پیش بره
کورکورانه تقلید میکنه و هرچی براش توضیح میدیم هیچی
از کوچیکی گوشی دم دستش بوده و ما نمی تونیم هیچ کنترلی روش داشته باشیم
اینا نگرانمون میکنه بآین جامعه حرابی که وجود داره
نه سال کوچیکتره ازم 
میفهمم خیلی سخته , به نظرم گوشی نداشته باشه بهتره.میتونید با بهانه ی شروع مدارس ازش بگیرید تا عید مثلا و بعد تا تابستون
من این پیشنهاد رو واسه تبلت خواهر دادم

میدونی شاید خنده دار باشه , اما چند بار با خواهرم سریال می دیدم , بعد من جملات قشنگش رو هی فیلم رو پاز میکردم و مینوشتم.کلافه شد گفت چرا اینارو مینویسی؟ گفتم میخوام بخونمشون که یاد بگیرم
گفت مگه بچه ای که میخوای یاد بگیری؟! فکر میکنه فقط بچه ها باید یه چیزی یاد بگیرن مثلا! و من از این میترسم که نکنه ادم سطحی ای بشه و تشنه ی یادگیری نباشه
نگرانی دیگم وابستگی شدیدش به خانواده شه و این خوب نیست
نمیدونم :-( 

بچه ها هرچی میشن شروعش تقصیر خود ما بزرگترا بوده 
ولی میشه امید داشت که اصلاح شن با پیگیری :-)

خودخواهی نیست کع،بدجنسیه.ای بدجنس😁😅،شوخی میکنم،لیموی ما خیلی هم دوستداشتنیه😘
خب پس اگه خیلی دوسداشتی بنویسم اینارو باید بگم که واقعاانی استرس دارم😞😞😞
:))))) باشه اصن ننویس :-D 
قربانت , میدونم سولین جان :-*

الهییی 
توکل به خدا
تا اینجارو اومدی بقیش هم میری به سلامت , نگران نباش
یه ذره حالم گرفته هست ..
نمیدونم احساس میکنم خوشحالی از ته قلبم نیست !
چون نگران چیزی هستی احتمالا
یا داری خودتو قانع میکنی ... نمیدونم

فکر نکنم بشه گوشی رو ازش گرفت

بعد هرچی جلوگیری کنیم احتمال اینکه تشنه تر بشه هم هست 

خوب توی تربیت من و اون فرقی نیست و نبوده اما واقعا این تفاوت نسل ها بی تقصیر نیست  مارو که درک نمیکنن هرچی هم میگیم فکر میکنن می خواییم حالشونو بگیریم 

ولی درکل تفاوت هایی تو رفتارشون هست که با ما نمی خونه البته پدر و مادرم بفکرشن اما من باهاشون مشورت کردم به این نتیجه رسیدیم که بهترین روش اینه که با من دوست بشه که کار ساده ای هم نیست بخواطر تفاوت سنمون و خواسته هامون 

امیدوارم که هیچکدومشون راه اشتباهو نرن  و تو مسیر درست پا بزارن 

پسره سختتره :-) 
اما اگه با بهانه درس و مدرسه باشه سوالی فکر نمیکنم پیش بیاد واسشون 
همون دیگه هر نسل تربیت خاص خودشو میخواد ظاهرا
شاید هم واقعا مشکل از نسلشونه :-X
خیلی خوبه اگه باهاش دوست شی , فقط اولش ممکنه برات سخت باشه تحمل کردن یه چیزایی که خب ارزشش رو داره
الهی امین

فکر نکنم بشه گوشی رو ازش گرفت

بعد هرچی جلوگیری کنیم احتمال اینکه تشنه تر بشه هم هست 

خوب توی تربیت من و اون فرقی نیست و نبوده اما واقعا این تفاوت نسل ها بی تقصیر نیست  مارو که درک نمیکنن هرچی هم میگیم فکر میکنن می خواییم حالشونو بگیریم 

ولی درکل تفاوت هایی تو رفتارشون هست که با ما نمی خونه البته پدر و مادرم بفکرشن اما من باهاشون مشورت کردم به این نتیجه رسیدیم که بهترین روش اینه که با من دوست بشه که کار ساده ای هم نیست بخواطر تفاوت سنمون و خواسته هامون 

امیدوارم که هیچکدومشون راه اشتباهو نرن  و تو مسیر درست پا بزارن 

دوتا شد :-)

کامنت بعدی رو دریافت کردم.مشکلی نیست :-)
الاهی که خوش باد
متشکرم 
پسری که دوسش دارم منو نمیخواد
عشق هم دو طرفه ش می ارزه ...
نمیگم فراموشش کن , اما میگم بذار کنج دلت.
دارم با افسردگی که حس می‌کنم یقه‌م رو گرفته مقابله می‌کنم، گاهی می‌تونم و گاهی نمی‌تونم. سعی می‌کنم دوری کنم از چیزی که سال‌هاست سعی می‌کنم ازش دوری کنم، و اون وابستگی و دل بستگیه!
به زودی یه کتاب خوب با خلاصه ش معرفی میکنم بهتون
وابستگی بیش از حدش واقعا خوب نیست و عذاب اوره
هر چند سخت اما از چیزها و افرادی که وابسته ای طی دوره هایی هرچند کم دور شو
چون همه چیزهایی که میخوایم رو همیشه نداریم متاسفانه …
الان یه چیز خیلی احمقانه منو نگران کرده که حتی روم نمیشه بگم. و اگر ناشناس میگفتم هم میفهمیدی منم  .گاهی تعجب میکنم چطور احمقانه ترین چیزها میتونن مارو تا حد مرگ نگران و ناراحت کنند؟! 
بگو ببینم چیه :) هرچند میتونم حدس بزنم توی چه حیطه ایه اما بگو
نگران..
ولی افق های روشنی میبینم...
ولی تر اینکه نمیدونم چرا به اون افق روشن نمیرسم..:/
شاید چون هنوز وقتش نرسیده ...
یا شاید باید برای رسیدن بهشون بیشتر تلاش کنی
الهی زود برسی
خستم:) :دی
نیمه شب طبیعیه :-D
از خودم می ترسم.آدم خودش میتونه خیلی بلاها سر خودش بیاره

به خدا امید دارم
این یکی از بزرگترین ترسهاست
الهی که امیدتون ناامید نشه
درمورد مسابقه فرداست.:دی ولی انگار حل شده . دیگه نگرانی ندارم خدارو شکر در این مورد. 
الهی 
پس خداروشکر 
من خیلی ترسهای بزرگی دارم...
گفتنشون ترسناک تره حتی...
دقیقا میفهمم 
نمیتونی بگی :-(
استرس نتایج خیلی زیاد.
دوشنبه احتمالا میاد
استرس اینو دارم که برای تولد شصت و هشت سالگیم دوستام بخوان سوپرایزم کنن.بیان کلیدی که قبلا ازم کش رفتن رو بندازن در خونم رو باز کنن و با جسد گندیدم مواجه بشن.طوری که انگار هفته هاست مردم.
امیدوارم به اینکه ازدواج میکنم.بچه دار میشم و موقع مرگ کسایی هستن که دستشونو بگیرم و با آرامش خاطر از دنیا برم.
حالا چرا مخصوصا ۶۸؟!
الهی که عمر باعزت طولانی داشته باشی :-)
و چه ترس ترسناکی :-( تنهایی در زمانی که اصلا قابل تحمل نیست
منم امیدوارم تنها نمونی :-)
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
آرشیو مطالب
پیوندهای روزانه
Designed By Erfan Powered by Bayan