!…سه نقطه های دل لیمو...!

عجله نکن ! زندگی همین روزاست !

دلم دیوونگی های سابقمو میخواد!

چیه این بزرگ شدنه واقعا؟ هی میری جلو اون عقله پررنگ میشه و نمیذاره دیوونگی کنی
چرا این روحیه ریسک پذیریمونو نمیذارن رشد کنه و زندگیمون مثل موم تو دستمون باشه؟
همش طبق یه چارچوب خاص باید پیش بری...
دلم میخواست حمایتم کنن واسه دیوونگی! اما فقط دلم میخواد! و کسی نیست

شما حاضرید واسه حال دلیتون بجنگید و خطر کنید؟چقدر و چرا؟
هم اکنون نیازمند پاسخ شماییم!
و نکته اینکه ریسک واسه هر موضوعی که به ذهنتون میرسه!! مثلا ریسک روی مقدار پول , دوست , شغل , خانواده و ...
خیلیا هستن مثل تو فکر میکنن
ولی خب یکم از راهو باید تنهایی بری
همراه پیدا میشه کم کم
فکر کردن کافی نیست نیلو! عمل میخواد
ترسم از تنهایی نیست راستش.فقط دوست دارم یکی برای شروع بهم انگیزه بده که کسی ریسک همین رو هم نمیکنه حتی! شاید هم حق دارن
خودمون دیوونگی کنیم لیمو :)) تنهایی (:


چقدر دلم میخواد .... چقدر :-( کاش حسرتش روی دلم نمونه
دیوانگی بی خطر رو ترجیح میدم😁
خطری اونجوری که نداره ....
گزینش زمانی دشوارتر می‌شه که دوست و ثروت و خانواده و شغل رو هم دوست داشته باشی!
قشنگ میشه یه دوراهی برزخ مانند!من الان همون نقطه ام
خب راستش من خیلی ادم اهل ریسکی نیستم. زندگی اروم و منطقیمو ترجیح میدم و خیلی هم ازش لذت میبرم.یعنی معمولا پیش نمیاد که حس کنم به خودم سخت گرفتم و به خودم اجازه خوشی ندادم!
برعکس من دوست دارم روی یه چیزهایی ریسک کنم , یه چیزهایی که حتی اگه ریسکش موفقیت امیز نباشه هم انچنان بهم اسیب نرسونه که پشیمون شم چرا ریسک کردم
جالب اینجاست با وجود این همیشه زندگیم از بیرون کاملا منطقی به نظر میاد و ریسکی دیده نمیشه
اما خب هر چی بیشتر میگذره من شهامتش رو بیشتر از دست میدم و عقلم بهم غلبه میکنه


کاکتوس اینی که الان توی ذهنمه سخت گیری نداره , ریسک از دست دادن یه چیز بهتر برای رسیدن به چیزیه که حالم باهاش بهتره :-(

خیلی ها مثل تو هستن
پس چرا نمیبینیم کسی ریسک کنه؟دیوونگی کنه؟
چون عقله نمیزاره
:-(
خب دیوونگی کنید
من گاهی سر دیدن کارتن با بچه ام دعوا می کنم

می ریم پارک آب بازی می کنیم


باور می کنید تو حوض مسجد جمکران آب بازی کردیم
البته اینجا روم نشد برم توحوض 



سربزنید
این دیوونگی ها رو همیشه دارم اما الان بحثم روی موارد مهمتری هست..انتخابهای زندگی
ممنون از شما و خوش باشید همیشه 


حتما
خب من کلا شخصیتم همیشه منطق گرا بوده 
حتی دیوونگیم خواستم بکنم ، کنارش یه طناب رو محکم گرفتم :)))) 
در این وادی نمیتونم کمکی بکنم :دی 
میدونی گاهی بعضی انتخاب ها مثل خفه کردن خودت با شیرینیه ...
یعنی یه جعبه شیرینی جلوته دلت میخوادش ؛ تا تهشششش میری، یا حالش رو میبری لم میدی رو تخت و دست روی شکم اه لذت میکشی و یا
، دل درد میگیری ، مسموم میشی ؛ ولی دوا درمون میکنی سریع خوب میشی...
در مقابل یه سری انتخاب ها ،جدی ترن، ممکنه مسمومت نکنن و بشه همونی که میخوای ،اما ! اگر مسمومت کنن ، راه برگشت به سادگی نداری دیگه ...اینان که آدم رو مردد میکنه :) 

اون طنابه رو دارم.حتی فکر میکنم دیوونگیم منطقیه!! اما باز نمیتونم به این زودی تصمیم بگیرم
باید خیلی بیشتر فکر کنم
دیروز با یه جعبه شیرینی رفتم پارک نشستم کنار سرسره ها و تاب ها و در حال تماشای بچه ها خودمو با شیرینی خفه کردم مریم :))) الان یاد اون افتادم

اره دقیقا همینان که مرددم کردن...ببینم تهش به کجا میرسم:-)
نمیشه
من هرچی بزرگتر میشم ترسوتر میشم
:-( دوست ندارم این روند ادامه داشته باشه
:/
من نیز یک عدد از آنها هستم .
چقدر تعدادمون زیاده ولی بی عمل
و اینا میشه حسرت :-\
میخام ریسک کنم اگه بشه. :|
ارزوی موفقیت :-)
من برا کمک هستم
ممنونم از لطف همیشگی :-) خوشحال کنندست
جدی گفتم . هر دیوونگی و ریسکی که داری روی من حساب کامل باز کن
اگه خواستم انجامش بدم چشم 

خیلییی ممنوون :)
دعا کن بشه چون من خیلی مشتاقم واسه اون ریسکی که همه میگن دیووونه ای =)
چون علتشو نمیدونن
الهی که اگه به صلاحته بشه :-)
اگر بی خطره و بهت آسیب نمیزنه 
دیگه فکر نداره لیمو...
برو دنبالش 
چشم
:-* مرسی
نمیدونم ته راه هایی که دارم میرم کجاست ولی من تمام زندگیمو بابت علایقم ریسک کردم. 
زمانی که میتونستم و خانواده اصرار داشتن برم یه ورزش رسمی یا کامپیوتر یا حتی یه چیزی مثل ارایشگری یا خیاطی یاد بگیرم با تمام وجود خودمو وقف هیپ هاپ رقصیدن کردم. 
بعد درحالی که میتونستم با هزینه کم تر _ هم از لحاظ مالی هم زمانی و هم جسمی و روحی_ برم دنبال یه ورزش نرمال تر، تازه وارد بریک دنس شدم. اونوقت هزینه های بسیار زیاد و طبعا فشارهای بسیار زیادی رو تحمل کردم. 
این از ورزش. ببندیم بذاریم کنار

در مورد درس، من هیچوقت تو زندگیم ادم درس خونی نبودم.  باهوش بودم، انقدری که حتی با تعرفه های مزخرف اموزش پرورش برای انتخاب رشته دبیرستان تجربی تو الویت هام قبول شد، ولی قد علم کردن جلوی کنکور تجربی برای منی که درس خون نبودم کله خر بودن میطلبید. 
بعد میرسیم به چیزای دیگه. به اینکه من به عشق دامپزشکی اومدم تو این رشته. 
رفتم تحقیق کردم و از هر کسی که بگی شنیدم این رشته بازار کار نداره و درساش سخت و درامدش کم و برای خانوما ال و بل و کثیفه و کوفته و درده! 
قبولیشم که نگم برات:) زیر گروه یک است و حسابش علاوه بر کرام الکاتبین با پزشکی و دندان و دارو هست. 

اون پستم رو یادته لیمو؟ زندگی یه کلاف سردرگمه و نباید بترسیم از بیرون کشیدن نخ هاش؟
نمیدونم چه قدر کم تجربه و خامم ولی میدونم نظر شخصیم اینه که زندگی کوتاه تر از اونه که رویاها و دیونگی هامون رو ول کنیم. 
فوقش با مغز میخوریم زمین؟ خب که چی؟ اونایی که نخوردن کجای دنیارو گرفتن؟ نه مگه که رفتن عینا یعنی رسیدن؟ 


پ.ن:در مورد ورزش، من تو هفده سالگی پشت دو تا از بزرگترین رقصنده های ایران رقصیدم. برای تیم همایش ریحانه کامکار انتخاب شدم و افتخار اینو داشتم که توی تیم اجرای تالار وحدت فرزین انصاری باشم! 
اینا برای من خیلی ارزش داشتن. این روزا خیلی کم میارم لیمو. پاک خودمو میبازم. بعد توی یه دفترچه تک تک موفقیت هام رو نوشتم که با دیدنشون دلم اروم بگیره. 
مطمعنم اگه به جای این چیزا مینوشتم مدرک کامپیوتر و برنامه نویسی انقدر خودمو دوست نداشتم. 
سلاام صخی جان

خب توی ورزش که با ریسک و گوش کردن به حرف دلت ترکوندی,افرین بهت
الان هم با وجود تحمل فشارها راضی ای و حال دلت باهاش خوبه.این مهمه

بریم بعدی
اره دامپزشکی هم مدل همون سه تاست تقریبا و سخته قبولیش اما نشد نداره صخی.درکنار هوشت تلاشت هم بذاری صددرصد قبولی انشالله و منم برات دعا میکنم که به هدفت برسی

صخی به اینا فکر میکنم مطمعن میشم که انجامش بدم :-( مطمعن ها...بعد تا لحظه شروعش میرم میترسم شک میکنم.باید انقدری مطمعن بشم که برم و بی تردید انجامش بدم

صخی اینا خییلی هیجان دارنا , اینکه توی حرفه ی مد نظرت بری برسی به بهترینهاشون
کار بسیاار خوبی کردی.ولی من نظرم اینه که تو کم نمیاری , صرفا خسته میشی و نیاز داری به انرژی واسه بازیابی
مرررررسی از کامنتت , این یه شجاعت خاصی بهم داده
مرسیی
 راستی ما رو از خودت بی خبر نذار
من تلگرامم روی سیستمه اونم با فیلترشکن تایپ نمیکنه!!واسه همین دوروزی یه بار میام فقط روشن میکنم و میرم.اونجاها نیستم فعلا :-(

ریسک کردن هیجان انگیزه اما نه همیشه.
منم الان دلم لک زده برای یه دیوونگی
اره خب گاهی هم نتیجه عکس میده حالتو میگیره!! طبیعتشه

دیوونگی کن! :-)
جمعه ۱۲ مرداد ۹۷ , ۲۱:۴۶ .. مــَـمــَّـد ..
بنظرم بعضی وقتا باشه تو زندگی آدم بد نیس!!!
و خیلی هم خوبه :)
سلام روی ماهت عزیزوم:) 


میدونستی حرفای خودمو به خودم زدی؟ چه قدر نیاز داشتم یکی بهم بگه ببین نترس! هیچی نشده! تو کم نمیاری فقط خسته میشی و بزن کنار استراحت کن! همه قهرمانا هم خسته میشن! 
وای! مرسی لیمو 
[با پشت انگشت شست اشک هایش را پاک میکند] یه اسکرین از کامنتت میگیرم 
مرسی بابت همه حس خوبی که دادی


سر حوصله نیستم این روزا لیمو... حالم تعریفی نیست که بخوام بی خبر نذارمتون 
اگه روال شد همه چی که خداروشکر هستیم محضرتون 
اگه نه؛
کاری چیزی داشتی بگو بچه ها خبرم کنن 
وبلاگاشونم یه ندا بدی دوستان پیگیری میکنن:) 
سایه شون کم نشه که همش زحمتم براشون:) 
عزیززم 
حس انرژی دو طرفه بوده
و بدون همممه رو از ته دلم گفتم.بدون هیچ تعارفی

منم خیلی درگیره فکرم اما میگذره صخی , تموم میشه :) اونم به خوووبی
چشم حتما
شما رحمتییی :-*
مراقب خودت و دلت باش
من هیچ وقت ریسک نکردم لیمو 
همچی رو پای درسم دادم 
مدرک زبانم ک انقد خوب پیشرفت کرده بودم توش
کمربند تکواندوم ک یدونه تا مشکی فاصله داشتم 
قلمو هام رنگ روغنم ک چقد دوسش داشتم 
همش پای درس دادم پای کنکور لعنتی همچی رو دور کردم از خودم 
حتی کسی ک دوسش داشته ام رو ک مطمئن هم اگ کنکور لعنتی نبود کنار خودم بود الان خیلی هم حالمون خوب بود کنار هم
این ریسک نکردم مث ی حسرت میمونه واسم ولی تو دل جرات داشته باش حتما
اصلا دلم نمیخواست اینا رو ازت بشنوم
دوست داشتم خیلی خوشحالتر باشی و از شادیهات بگی
اما یادت نره هنوز واسه ادامشون دیر نیست , تازه اول راهته
پس برو دنبالشون تا ده سال دیگه دوباره نگی چرا ریسک نکردم

چشم.دارم واسش برنامه ریزی میکنم :)

من کل زندگیم  تقریبا با ریسک بوده کلا اهل ریسک کردن هستم بنظرم کیف میده البته خوب یجاهایی رو خداییش نمیشه ریسک کرد و باید با عقل و منطق بود 

حیف که پول نداشتم وگرنه تو این بازار سکه و اینا کلی منم سود میکردم هرچی به بابام گفتم گوش نگرفت وگرنه اگه پولش و به گفته من سرمایه کرده بودا اصلا کولاک میشد ولی بابام خیلی اهل ریسک نیست و هی میگفت اگه یهو قیمت اومد پایین چی!؟ ولی من سرم درد میکنه برا ریسک البته البته ریسک با چاشنیکمی منطق و فکر (ادم دیگه سر ریسک نباید زندگیشو که ببازه)

اره موافقم هر چیزی حد و حدودی داره :-)
و زندگی باید به نطرم با این چاشنی ها هیجان انگیز شه
منم خیلی زیسک کردم , چندمدت پیش هم یه پولی رو دادم رفتتتت!! :)))
نسل قبل ما فکر کنم هیچکدوم اهل ریسک نیستن
وای لیمو من چقدر درک میکنم این حست رو! نمیدونم چرا کسی به دیوونگیای من اهمیت نمیده. تازه جدیدا بهم میگن کارامو از روی هوس انجام میدن. اما اینجا تو دقیقا حرف دل منو زدی!
مهم اینه خودت حالت خوب باشه
بقیه رو بیخیال
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
آرشیو مطالب
پیوندهای روزانه
Designed By Erfan Powered by Bayan