!…سه نقطه های دل لیمو...!

عجله نکن ! زندگی همین روزاست !

به نظرت حالا من تونستم اون "یکی به جای همه " باشم؟

اردیبهشت داشتم نگاش میکردم و میگفتم به نظرت من میتونم دیگه نه؟!
میگفت ""شک نکن تواناییت خیلی خیلی بیشتر از اینهاست.من به تو ایمان دارم! میرسی بهش , حتی به جایگاهی بالاتر از اون"" و چشمهاش برق میزد
فکر کن!من هیچوقت خودم به خودم ایمان نداشتم.فقط گفتم ""من میتونم"" و رفتم انجامش دادم.بدون اون ایمان خاصی که تو ازش حرف میزنی.حتی وقتی هم به قله رسیدم اون حسه نبود
ادامه صحبتهاش خیره شده بود یه گوشه , میگم بگو! میگه ""من به خیلی از عزیزانم پیشنهادش رو دادم اما کسی گوش نکرد , شاید دلیلش اینه که خودم تا اخرش نرفتم""
سکوت کردم.چون دلم نمیخواست فقط حرف زده باشم
اما حالا دلم میخواد برم و بهش بگم ببین! من یه تنه به جای همه باورت کردم ,راه سخت و شیرینی بود که رفتم و هنوز ادامه داره , یه راه که شاهراست! و با بقیه راه ها متفاوته , قشنگتره , مطمعن تره , هیجان انگیزتره و مال خود خودمه! خاصه!
میبینی؟!من به جای همه باورت کردم
و تو از اونایی که نمیشه به حضورت افتخار نکرد! 

دوست داشتنی ها

اولش معلم ریاضیم بود , بعد شد مدیرم
ولی فراتر از همه ی اینها مثل خواهر بزرگتر بود برامون
کلاسهای ریاضیمون کلاس زندگی بود! فکر کردن رو بهمون یاد داد , درست فکر کردن!!
جواب هیچکدوم از تمرینهای ریاضی رو نمیگفت و مجبورمون میکرد انقدر فکر کنیم و با اعداد و ارقام بازی کنیم که به جواب برسیم
حالا هم یکی از مشوق های منه برای راهی که انتخاب کردم
یک عالمه تشویقم کرد و تمجید! که صد البته لطف داره بهم
بهم گفت استحقاقش رو دارم و میتونم.راضیشون کنم و برم دنبال علاقه ام / که داره میدرخشه از دور *.*
اون اینده منو پیش بینی کرد و من هم قول دادم تا تهش برم و نه تنها خودم رو بلکه اونو هم ناامید نکنم!
ته دلم حالم خیلی خوبه و ذوق دارم
خدایا مرسی بخاطر آدمهای خوبی که سرراهم قرار میدی!

حواشی کنکوری که دیگر تمام شد!

شبکه سه برنامه "حالا خورشید " کارشناس آورده واسه اثبات اینکه در کنکور ۹۷ تقلب گسترده صورت نگرفته و تقلب موردی بوده!!! منی که بیننده برنامه بودم قانع نشدم! معاون وزیری که نشسته اونجا پشت میز و خیلی بی ادبانه می گرده ببینم توی صحبتهای اون پسر کنکوریه سوژه ای پیدا میکنه بهش ایراد بگیره یا نه! و به دغدغه های دانش اموزها میخنده
ولی ایا تقلب گسترده صورت گرفته؟توی حوزه ازمون خودم با چشم خودم دیدم! و حالا دانش اموزی که جزء ضعیفهای مدرسه هم نبود حتی , رتبه برتر شده!
مورد بعدی عدم صلاحیت مراقبان بود.بچه ها شما خواستید وارد حوزه ازمون بشید بازرسی شدید؟! ملت با کیییف وارد حوزه شده بودن!
والا ما صبحها که میخواستیم وارد کلاس مدرسمون بشیم بیشتر بازرسی میشدیم!
مورد بعدی تفاوت فاحش بین رتبه ها و درصدها بود.چرا درصدها بالاست ولی رتبه ها بدتر شده؟! خب اینو من و شما میدونیم یکی از دلایلش بالارفتن "یهویی" میانگین درصدها بوده! چرا یهویی همه باهوش شدن نمیدونیم! وزیرمون نمیدونه ها! من و شما میدونیم ملتی که سوال ها رو با قیمت ۶_۷_۸تومن خریدن یهو رفتن ۹۰درصد فیزیک زدن مثلا!اون رتبه بندی منطقه ای سهمیه دار ها بماند
اطلاعیه ای هم که سایت سنجش داد درخصوص همین موضوع رو فراموش کنید! میخواستن من و شما رو قانع کنن.
اینا مواردی بود که توی برنامه بررسی شد و به هیچکدوم پاسخ درست و مستندی داده نشد
منی که دارم این مطلب رو اینجا می نویسم نمیخوام بگم اره من حقم رتبه بهتری بود یا این بچه هایی که سهمیه دارن اومدن که حق منو بگیرن! الان من و تو کنکوری در شرایطی هستیم که هر چی بگیم بهانه ست واسه بقیه
من شخصا از این چرخه خارج شدم و دارم به رشته و احتمالا شهری که میخوام میرسم
میخوام بگم توی مملکتی که دارید دم از عدالت و برابری میزنید ردی از هیچکدومشون نیست!
مدیریت نه توی اقتصاد نه سیاست نه فرهنگ نه اموزش نه هنر و نه هیچ چیز دیگه ای دیده نمیشه
این حرف های صد من یک غازتون هم بذارید در کوزه آبش رو بخورید که حتی یک بچه ی پنج ساله رو هم قانع نمیکنه.فقط من توو کف این روی شمام!! رو که نیست!!

+معاون وزیر فرمودن این سیستمهای تخمین رتبه هیچکدوم معتبر نیست و ما خواستیم این موسسات مجوزشون گرفته شه! اره قراره دیگه نه کانونی وجود داشته باشه نه گزینه دو نه گاج :-D 
+کارنامه کنکور تجربیتونو بذارید جلوتون و یه سر به همین سایتهای نامعتبر تخمین رتبه بزنید , درصدهای تجربیتونو واسه رشته ریاضی بزنید و از دیدن رتبه تون عنان از کف بدید!! :))
من که از نخبگان ریاضی ام :d

پست صوتی از طرف دلژین

اینم از مشورت و کمک دلژین جان به کنکوری ها که زحمت کشید و واسمون فرستاد ...

نتونستم به صورت فایل اینجا بذارمش واسه همین لینک دانلود گذاشتم

به امید انتخاب درست

به محض ورودم به اموزشگاه استادم منو دید و گفت شنیدم که همونی شده که باید! درسته؟
گفتم اره زبان فلان رتبه شدم
چشماش برق زد و برگشت سمت بقیه و هی میگفت می بینید؟لیمو با ما بوده!!
یکی کنارم بود که ندیدمش و نشناختمش فقط صداشو شنیدم که گفت این دست نداره؟!و همه منو تشویق کردن
داشتم میخندیدم و از تبریکهاشون تشکر میکردم اما هیچکس نمیتونست حدس بزنه که چی داره اون لحظه توی ذهنم میگذره
من داشتم به یه چیز دیگه فکر میکردم که نه تنها خوشحال کننده نبود که ناراحت کننده هم بود
حالا منم و خیل عظیم عزیزان کنارم که نگرانمن و نهایت تلاششون اینه که من درست تصمیم بگیرم و انتخاب کنم(بچه ها قرار نیست پزشک شم! من الان دارم میجنگم که برم دنبال هدف جدیدم , چرا میجنگم؟چون ۹۹/۹% مخالفمن!)
منم که به تمام صحبتهاشون فکر میکنم و میرم میپرسم و میام و دوباره چرخه تکرار میشه
و البته یه سری هام هستن که صرفا برای ارضای حس کنجکاویشون میان و میرن اما با یاد اون جمله کتاب قهوه سرد آقای نویسنده که میگه "وقتی که از بازی خارج بشی یعنی دیگه کسی به یادت نیست و وقتی کسی به یادت نیست یعنی مردی" با روی خوش جوابشون رو میدم
ته همه ی این اتفاقات چیزی که توی ذهنم حک میشه اینه که:
برو جایی که دلت راضی باشه
و مهمتر اینکه مسوولیت تمام انتخاب ها و تصمیمهای زندگیم با خود خود خودمه و نه هیچکس دیگه.بخصوص از این جا به بعد
این نتیجه ی یک سال  تلاش های اساسی منه و من راضی ام

و خدایا! به من بصیرتی بده که بهترینم رو پیدا و انتخاب کنم

نتایج کنکور ۹۷

بذارید این روی داستان رو بگم که خوشایندتره
با دیدن سه رقمی زبان که فکرش هم نمیکردم چون برام بازی بود یهو اشک شوقم صورتم رو خیس کرد و دهنم وا شد که جیغ بزنم ! اما تجربی رو دیدم شوکه شدم و گفتم خدایا تهران رو ازم نگیر و اشکم شد اشک شک و ناراحتی از دست دادن رویایی که قولش رو دادم ! ... پرروییه اما بذار امیدوار باشم که میشه.امیدوار باشم که قولم عملی میشه
من قول دادم خیلی فکر کنم , قول دادم به خیلی چیزها فکر کنم اما ته ته دلم همونه ... خدایا! میشه برام معجزه کنی؟اینجاش دیگه دست من نیست , دست توعه.
میشه شما هم دعاها یا انرژی های مثبتتون رو به سمتم روانه کنید؟


+ بچه ها! دیدن اینکه ناراحتید و غم دارید سخته. باور کنید کنکور ته خط نیست !! زندگی خیلی میچرخه.این رو نه فقط به شما که به خودم هم گفتم و باورش کردم

همین دیگه!

خلاصه بگم چی قراره بشه!

کنون گر گلستان در دامنم باشد نمی بینم
گذشت آن کز پی یک گل به صد گلزار می رفتم

می شود آنچه باید بشود! 


و اینک نتیجه :))

خب خب بریم سراغ بخش سوم پست قبلی و نتیجه اش
سه ساعت و نیم امتحان بود!! قشنگ یه کنکور زبان بود واسه خودش
هشتاد تا سوال از (grammar, vocabulary و sentence structure و functional language) بود
نصف سوالات پنج گزینه ای , تعدادی چهارگزینه ای و یه تعداد محدود هم تشریحی بود که چون کتابهای قبلیمو نرسیدم دیشب بخونم(فقط اخری رو خوندم) چندتا اشتباه ریز داشتم که اصلا مهم نبودن 
سه مجموعه listening که هممممه رو درست زدم و دو تا reading که اینم همه رو درست زدم
و یک writing که خوب بود
و با اختلاف ده نمره از نفر دوم , من اول شدددم :))
TOP STUDENT !! GOD !!
کل این بخش ۷۰ نمره داشت که تنها کسی که از ۶۰ بالاتر شد من بودم
نفر دوممون ۵۴ شد!
بذارید یکم خوشحال باشم :)) خیلی وقته بخاطر نمره شاد نشدم!!
این از بخش کتبی و شنیداریش
هفته دیگه هم مصاحبه و lecture نهایی در حضور خانواده ها و اساتید مرجع آموزشگاه که از اصفهان میان :))
اینم به خیر بگذره
حالا کووو تا اون موقع؟ :))  فعلا بریم تفریحی که قولشو دادیم *.*

+و مرسی از شما که همیشه مهربونید *.*

قرعه ی کار به نام من دیوانه زدند!

استادم تماس گرفت که یه لطفی بهشون بکنم که صد البته وظیفه ست. اما وظیفه نسبتا سختی!
فردا خودم ۱۱/۵ کلاس دارم و کلی کار داشتیم
ایشون گفتن مشکلی براشون پیش اومده و من برم کلاس ساعت ۱۰ رو هم درس بدم!
کتابی که گفت سطحش بالاست. اما نه برای خودم , برای دانش اموزها . این تدریسش رو سختتر میکنه
اما مشکلی که هست اینه که برام سخته بخوام کلاس کس دیگه ای رو اداره کنم!! اخه روش من شاید با اوشون خیلی تفاوت داشت.نمیدونم فارسی باید صحبت کنم یا انگلیسی , درسهای قبلی رو یاد گرفتن که من جدید تدریس کنم یا نه , اصلا بحث نوشتار مهمه واسشون یا نه .... و کلی معضل دیگه
دخترن یا پسر؟! :))
ساعت ده تا یک باید سر پا باشم و حرف بزنم!!
به خیر بگذرد!

پ.ن: خوشا زمانی که فرشته نجاتمان میم جان از راه میرسه و کمک میکنه و اعتماد به نفس میده و حالا دیگه خیالم راحته :)

اندر احوالات کلاس

شنبه که رفتم کلاس قرار بود ازشون دیکته بگیرم!! و بپرسم!
هرچی پرسیدم بلد بودن و این یعنی خوب درس دادیم.اما امان از یک کلمه که بتونن درست بنویسن!! دیکته هاشونو که دیدم اصلا نمیدونستم به چه زبانی نوشتن!!
خیلی عصبانی شدم :-\ اخه دلم خوش بود همراهی میکنن زودتر کتابو تموم میکنیم و دوره میکنیم و...
اما نه! روز اول من خندیدم پررو شدن! واسه همین تنبیهشون کردم و اون روز یک کلمه هم جدید درس ندادم!! دوباره برگشتیم از اول درس دادن و تمرین دیکته و مشق !! که بنویسید و بخونید و اگر جلسه بعد(امروز) باز مشکل داشتید دوباره چیزی درس نمیدیم!
امروز همشون داوطلبانه اومدن و روی تخته چندتا کلمه نوشتن و بعد هم از همشون دیکته گرفتم و عااالی بودن! جدی گرفتنه جواب داد
فقط یکی از دانش اموزام زیادی ضعیفه , خجالتیه و توی چهره اش چیزهای قشنگی نمیبینم.باید بیشتر حواسم بهش باشه
یکی دیگشون هست که به نسبت قد و هیکل از من بزرگتره!! و انگار با من مشکل داره!! امروز از اونم کلی سوال پرسیدم و با کلاس همراه شد
در واقع یه شیطان درون دارم که اگه اذیتم کنن اذیتشون میکنم :-D اگه همراهی کنن که مثل امروز باز هم روی فاز خنده و خوشگذرونی درس خواهیم داد
یه مشکل دیگه که دارم اینه که دوتا از دانش اموزام چون فرهنگهای متضاد همدیگه هستن خیلی با همدیگه لجن! سر کلاس هم اگه من چیزی بهشون نگم پا میشن گیس و گیس کشی!! این دوتا رو شما چه پیشنهادی واسشون دارید؟دلم نمیخواد جز صدای درس و خنده , صدای دیگه ای از کلاسم بیرون بره!
آخر کلاس هم یکیشون اومده میگه ببخشید teacher میشه بپرسم how old are you? خندم گرفته بود که تلاش کرده صحبت کردن رو ازم یاد بگیره و نصفه نیمه یاد گرفته :-D 
وقتی بهش گفتم با تعجب منو نگاه میکرد! با خودم گفتم بسم الله اینم میخواد بگه بیشتر بهت میاد و دوباره بزنه ناامیدم کنه!! که در کمال تعجب گفت من فکر میکردم ۱۶ سالتونه :)))

+ساعت کلاسم تغییر کرد و شد ۱۱ ظهر :-( 

+و چی بهتر از اینکه مصاحبه فردام به تعویق افتاد؟! *.* انگار یه بار عظیم از روی دوشم برداشته شد!! خوشا زندگی بی استرس!!
#نه_به_استرس :-D 


آرشیو مطالب
پیوندهای روزانه
Designed By Erfan Powered by Bayan