!…سه نقطه های دل لیمو...!

عجله نکن ! زندگی همین روزاست !

فقط برای تو :)

سلام و صد سلام به دوستای عزیزم
اول از همه بگم فارغ از جنسیت همتونو دوست دارم :-D و مرسی که انقدر خوب و مهربونید 
این پست هم فقط برای شماست.که هم عذرخواهی کنم بابت بسته بودن کامنتهای پستهای اخیر که گله کرده بودید چرا کامنتها رو میبندم و به در بسته میخورید.دیگه همتون تقریبا از وضعیت من باخبرید.
و هم اینکه شما هر چه میخواهد دل تنگتان بگویید :) شناس و ناشناس فرقی نداره
بفرمایید :)
خوبید؟چخبر؟ *.*
روزهاتونو چطوری میگذرونید؟ :-D

نوزدهمین ورق

من دختر بهارم
می آید بوی بهارم
می رسد از راه و گونه ام را می بوسد
از شدت مهرش گونه ام سرخ می شود !
بر گلهای خاطره ام مهری می زند
بر دفتر سفید رو به رویم می نگرد
بهارم....
به دنبال تولدی دوباره در من است
سارا سمیع

ز غوغای جهان فارغ

در کنار دریای مواج این روزها , ساحل گزیدم و آفتاب میگیرم...
چسب بزنم به حس خوب و آرامشش , برم و برم تا لحظه ی وصال
که این مشغولیتم به سودای تو را عاشق!

سلام ۹۷

عیده ! 
عیدتون مبارک ... سال خوبی داشته باشید ... 
برسید به همه آرزوهاتون ... ببینید همه محبوب هاتون
پر باشه از خنده های از ته دل و شیطنت های کودکانه از نوع درونش!
سلامتی میوه ی هر ثانیه تون و آرامش مهمون دلتون ...
هر روزتون پر از حس خوب عید , هر روزتون نو :)

و تمام

کمتر از ۲۴ ساعت دیگه صدای زنگ ۹۷ رو میشنویم 
شما لیست آرزومندی ها دارید؟لیست اهداف چی؟!
من پرم از آرزوهای به ظاهر دست نیافتنی و محال که از تلاش کردن براشون نمی ترسم
همین که برای رسیدن بهشون تلاش می کنم بهشون میرسم! دقیقا همینطوری... اگه در ظاهر هم اتفاقی نیفته باز هم دلم آروم و راضیه
حالا صخی دعوتم کرده به چالشش , از ۹۷ چی میخوام.
راستش طبق معمول دارم فی البداهه می نویسم , از قبل هم بهش فکر نکردم , به جز اون آرزوهام که همیشه براشون تلاش میکنم ؛
من از ۹۷ آرامش خاطر ,
سلامتی ,
سایه ی خانواده ام ,
موفقیت درسی ،
حضور و بقای دوستهای خوبم ،
و پررنگ شدن ریشه های انسانیت درونم رو میخوام

۹۶ پر تجربه

یه نفس عمیق می کشم و به روزهای گذشته فکر می کنم ! کی فکرشو می کرد؟! قرار بود ۹۶ فصل جدیدی از زندگی باشه ولی نشد و به جاش یکی از قشنگ ترین سال ها شد !
توی کابوس های بچگیم , همون سالی که پدربزرگ مادریم فوت شد من توی ذهنم بیشترین سالی رو که برای خودم می دیدم ۹۶ بود! قرار بود نباشم ! اما این بودنم بود که پیروز میدان شد تا اینجا ! فقط چند روز دیگه دووم بیارم پس زمینه ترسناک امسالم تموم میشه !
حالم مثل عارفان گوشه گزینی بود که رفتن و به خدا رسیدن !
من گوشه نشین شدم و به خودم رسیدم , تنها شدم , تنها به معنای وقت کافی برای پرداختن به دنیای درون
خودم رو پیدا کردم , باورهای اجباری و تلقین شده ام رو گم کردم . حالا خود خودمم ... حالا از فکر کردن و به دنبال حقیقت رفتن نمی ترسم . از دفاع از حقم نمی ترسم ! حالا من خودم رو از قبل بیشتر دوست دارم و بهش افتخار می کنم اما هنوز هم جا برای رشد در خودم می بینم , در واقع خودم رو در ابتدای این راهی که شروع کردم می بینم و نمیتونم بیش از این شرح بدم
"این مدعیان در طلبش بی خبرانند / کان را که خبر شد خبری باز نیامد"
۹۶ سال پر تلاش و سازنده ای بود. پربار . پر از تجربه . حالا دارم کوله اشو می بندم و راهیش می کنم به سفر در زمان گذشته.
ازش راضی ام؟! البته.چرا که نه.
دارم آماده می شم .
کی میدونه آماده چی ! 

+پست یکی مانده به ۹۷ :)

گذشته ی دوست داشتنی

من اشتباهاتم رو دوست دارم

اگه اونا نبودن , الان من هم من نبودم
من گذشته ام رو دوست دارم با همه ی خوب و بدش.خودم بودم , خودم انتخاب کردم , خودم خواستم و در پایان شدم اینی که هستم
پایانی که خودش آغاز یک پایان دیگه ست... چرخه ی زندگی میچرخه و میچرخه و میچرخه و زمان منتظر هیچ کدوم ما نخواهد موند...
قبلا هرسال که می گذشت یاد پارسال خودم می افتادم و شروع میکردم به انتقاد! ولی از یه جایی به بعد فهمیدم تا وقتی که نتونی خودت رو همونطوری که بودی بپذیری , هیچ وقت اصلاح نمیشی و احتمال تکرار گذشته بیشتره

فقط یه چیزی رو بگم! به مقوله ی درسی ربطش ندید :)) به طور کلی پست می نویسم و ربطی به وضعیت الآنم نداره! هرچند از اونایی هم نبودم که نخونده باشم و الان پشیمون باشم.

عشقه ی عشق

عشق ریشه ی عمیقی در وجود من دارد ... عمیق مثل ریشه ی قدیمی ترین درخت انجیر وحشی! 
عشق برای من تعریف خاصی دارد , خیلی خیلی خاص ! 
میدانی من عاشق نمی شوم مگر درصورتی که تا ابد عاشق بمانم
نه از آن هوس های آنی امروزی , نه از آن دوست داشتن های تجملاتی که از چشم و ابروی یار خوشمان بیاید , نه حتی از آن تصوراتی که در ذهن بچه های تازه نوجوان شده میگذرد!
بیا ساده تر از زبان دل سخن بگوییم
من اگر عاشق چیزی یا کسی شوم , دیگر رقیب و جایگزینی وجود نخواهد داشت.جایش در قلبم محفوظ است تا آخرین لحظه ای که ضربان خانه اش میزند...
وقتی کسی را میبینم که امروز عاشق است و فردا فارغ , دلم میشکند که ناب ترین کلمه ی خاکی بازیچه ی دست احساس این و آن می شود ... 
بدتر از آن میدانی چیست؟بازخورد این کارها به دیگری می رسد و می گوید نمیخواهم عاشق شوم
و عشق در سکوت می شکند ...
فکرش را بکن! من می گویم عشق یعنی دوست داشتن بدون قید و شرط , بی آنکه حتی ذره ای تلخ باشد.
و در عوض لبریز از عذاب شیرین باشد 
میدانم متناقض است ! مگر می شود عذاب , شیرین باشد؟ وقتی عاشق باشی شدنی ست و دلت میخواد هر روز , هر ساعت و هر لحظه این عذاب شیرین تکرار نشدنی برایت تکرار شود ...
عشق هم مثل شانس است ! فقط یک بار در خانه ات را می کوبد. بعد از آن دیگر تجربه اش نخواهی کرد , فقط به دنبال رنگ و بویی از آن خواهی گشت...
خودت بگو ! نسخه ی اصلی کتاب با امضای نویسنده اش را می خواهی یا نسخه ی چاپ شده ای که همگان به آن دسترسی دارند؟!

برادر است دیگر :]

فیلم داره یه دختر خیلی متفاوت ضایع رو نشون میده که ساز مخالف میزنه و دنبال یه چیزای عجیبه , چیزایی براش مهمه ک برای دیگران نیست 

برگشته قاه قاه میخنده میگه ببین این جلو تو لنگ میندازه! تو هم همیشه دنبال چیزای عجیب غریبی , نه میدونی فرق داری با ما , نه نه ! (پشت گوششو میخارونه!!)  تو اصن چه موجودی هستی؟پناه بر خدا 

من :-||||

خودش :-!

بازیگر بیچاره :-|

در و دیوار اتاق :||

تنهایی + سپندارمذگان + قلمبه جان

این پست هم ثبت شه برای بیان تنهایی عمیق این چندروزه که  دیگه دلم نمیخواد در ذهنم رو به روی کسی باز کنم
میشه گفت شاید هم منتظرم یکی نقش خودم در روابطم رو برام بازی کنه.
تقریبا ۹۰% روابط من یک طرفه هستن! این مدلی که من در تمام لحظات سخت و هروقت که بخوان یار و یاورشونم و در اصل خودم تنهام
از حق هم نمیگذرم که کافیه به بعضیهاشون بگم باش تا باشن! اما اینکه یکی بتونه منو کامل بفهمه برام مهمه و نمیتونم به راحتی با هرکسی صحبت کنم.و موضوع مهمتر اینه که کسی از مسایل مهم زندگیم خبر نداره. کیه که در اون لحظات حوصله داشته باشه اول توضیح بده بعد هم صحبتی بخواد!!
خلاصه که مساعد نبودم(شاید نیستم هنوز) , چندبار هم اومدم وبمو سفید کنم دیدم بلد نیستم و اینکه با این وب بیچاره چیکار داری اخه الان! (همونطوری که موقع وارد کردن ادرس یه صفحه سفید میاد و فقط یه خط نوشته داره ! کسی بلده؟!اگه بلدید لطفا بهم یاد بدید) 
راستی میگن فردا ولنتاینه! ایرانیها بیشتر درگیر رسومات بقیه هستن.خوبه یه دلیل برای شادی و عشق پیدا کنیم اما به اینم دقت کنیم که خودمون هم "سپندارمذگان " داریما! یکم به فرهنگ خودمون هم اهمیت بدیم
سین.عین. دوست و فامیل عزیزم هم رفته برای من یه آباژور رنگی رنگی ناز خریده به همین مناسبت و فردا مهمونمه.*.*
وقتی اومد بهش میگم موهامو ببافه و دیوونه بازی کنیم و شاید دومین دابسمشمون رو بسازیم و بخندیم و بخندیم و بخندیم !و بیخیال همه چی اون چند ساعت... فقط من و قلمبه جان خوش بگذرونیم
فعلا همینا دیگه... 
زمان چه خوب چه بد میگذره , اینو یادمون نره
۱ ۲ ۳ . . . ۷ ۸ ۹ ۱۰ ۱۱ . . . ۱۴ ۱۵ ۱۶
آرشیو مطالب
پیوندهای روزانه
Designed By Erfan Powered by Bayan