!…سه نقطه های دل لیمو...!

عجله نکن ! زندگی همین روزاست !

قانون روابط :))

یه قانون برای روابط هست که میگه نه انقدر نزدیک شو که بسوزی و نه انقدر دور شو که یخ بزنی , کاملا هم درسته.یه فاصله ای هست که باید برای همه رعایت شه
اما میدونی چیه؟ یه قانون دیگه میسازیم به افتخار بعضی دوستای دیگمون
بعضیا رو باید فقط از دور تماشا کرد! باش،اما فقط دور
آخه میدونی؟اینا فقط برای خود خودشون بهت نزدیک میشن نه خود خودت
یکی از مهمترین هدفهاشون ارضای حس کنجکاویشونه!
"خیلی وقته حالمو نمیپرسی , دلم برات تنگ میشه , راستی آزمونت چطور بود؟"
"راستی ازدواج کردی؟"
و این دست سوالات آشنا
یا تو رو پلی میکنن برای عبور از یه مانع , یا پله ای برای بالا رفتن , یا بانکی برای وام گرفتن بدون سود و پرداخت حتی!
کارشون که تموم شد میرن تا کار بعدی!!
اینا رو انقدر دور نگه دار تا بالاخره یه روزی هم حذف شن
تو به آدمهای زیادی توی زندگیت نیاز نداری! دوتا دوست واقعی برای یک عمر کافی ان

+فقط گاهی اوقات دلم میخواد بزنم رو شونه اشون بگم من از تو زرنگ ترم ! 
اما نمیگم
برای این آدما رو بازی نکنید! زیر آبی دوست دارن :))

قرعه ی کار به نام من دیوانه زدند!

استادم تماس گرفت که یه لطفی بهشون بکنم که صد البته وظیفه ست. اما وظیفه نسبتا سختی!
فردا خودم ۱۱/۵ کلاس دارم و کلی کار داشتیم
ایشون گفتن مشکلی براشون پیش اومده و من برم کلاس ساعت ۱۰ رو هم درس بدم!
کتابی که گفت سطحش بالاست. اما نه برای خودم , برای دانش اموزها . این تدریسش رو سختتر میکنه
اما مشکلی که هست اینه که برام سخته بخوام کلاس کس دیگه ای رو اداره کنم!! اخه روش من شاید با اوشون خیلی تفاوت داشت.نمیدونم فارسی باید صحبت کنم یا انگلیسی , درسهای قبلی رو یاد گرفتن که من جدید تدریس کنم یا نه , اصلا بحث نوشتار مهمه واسشون یا نه .... و کلی معضل دیگه
دخترن یا پسر؟! :))
ساعت ده تا یک باید سر پا باشم و حرف بزنم!!
به خیر بگذرد!

پ.ن: خوشا زمانی که فرشته نجاتمان میم جان از راه میرسه و کمک میکنه و اعتماد به نفس میده و حالا دیگه خیالم راحته :)

اندر احوالات کلاس

شنبه که رفتم کلاس قرار بود ازشون دیکته بگیرم!! و بپرسم!
هرچی پرسیدم بلد بودن و این یعنی خوب درس دادیم.اما امان از یک کلمه که بتونن درست بنویسن!! دیکته هاشونو که دیدم اصلا نمیدونستم به چه زبانی نوشتن!!
خیلی عصبانی شدم :-\ اخه دلم خوش بود همراهی میکنن زودتر کتابو تموم میکنیم و دوره میکنیم و...
اما نه! روز اول من خندیدم پررو شدن! واسه همین تنبیهشون کردم و اون روز یک کلمه هم جدید درس ندادم!! دوباره برگشتیم از اول درس دادن و تمرین دیکته و مشق !! که بنویسید و بخونید و اگر جلسه بعد(امروز) باز مشکل داشتید دوباره چیزی درس نمیدیم!
امروز همشون داوطلبانه اومدن و روی تخته چندتا کلمه نوشتن و بعد هم از همشون دیکته گرفتم و عااالی بودن! جدی گرفتنه جواب داد
فقط یکی از دانش اموزام زیادی ضعیفه , خجالتیه و توی چهره اش چیزهای قشنگی نمیبینم.باید بیشتر حواسم بهش باشه
یکی دیگشون هست که به نسبت قد و هیکل از من بزرگتره!! و انگار با من مشکل داره!! امروز از اونم کلی سوال پرسیدم و با کلاس همراه شد
در واقع یه شیطان درون دارم که اگه اذیتم کنن اذیتشون میکنم :-D اگه همراهی کنن که مثل امروز باز هم روی فاز خنده و خوشگذرونی درس خواهیم داد
یه مشکل دیگه که دارم اینه که دوتا از دانش اموزام چون فرهنگهای متضاد همدیگه هستن خیلی با همدیگه لجن! سر کلاس هم اگه من چیزی بهشون نگم پا میشن گیس و گیس کشی!! این دوتا رو شما چه پیشنهادی واسشون دارید؟دلم نمیخواد جز صدای درس و خنده , صدای دیگه ای از کلاسم بیرون بره!
آخر کلاس هم یکیشون اومده میگه ببخشید teacher میشه بپرسم how old are you? خندم گرفته بود که تلاش کرده صحبت کردن رو ازم یاد بگیره و نصفه نیمه یاد گرفته :-D 
وقتی بهش گفتم با تعجب منو نگاه میکرد! با خودم گفتم بسم الله اینم میخواد بگه بیشتر بهت میاد و دوباره بزنه ناامیدم کنه!! که در کمال تعجب گفت من فکر میکردم ۱۶ سالتونه :)))

+ساعت کلاسم تغییر کرد و شد ۱۱ ظهر :-( 

+و چی بهتر از اینکه مصاحبه فردام به تعویق افتاد؟! *.* انگار یه بار عظیم از روی دوشم برداشته شد!! خوشا زندگی بی استرس!!
#نه_به_استرس :-D 


افسار افکار!

وقتی میخواستم دنیامو بزرگتر کنم , خیلی چیزها بودن که برام جذابیت داشتن
دوران راهنمایی ؛ اولین عرصه ای که واردش شدم هنر بود! 
با بازیگرها شروع کردم..
دلم میخواست بدونم کی هستن از کجا اومدن , چقدر با ما متفاوتن و و و
طرفدار شهاب حسینی و طناز طباطبایی بودم , هم نقشهایی که بازی میکردن رو دوست داشتم هم مصاحبه هایی که ازشون دیده بودم
از آدمهای جدی و رمز آلود خوشم میومد , قانونم این بود:عدم شفافیت=جذابیت!! (الان خنده ام میگیره واقعا!)
کارم با بازیگرها تموم شد و دیگه برام مهم نبود کی , کیه! چیکار میکنه , همسرش کیه و ... (دیگه جذب کسی نشدم تا همین چند مدت پیش که شیفته ی اخلاق علی رضا شجاع نوری شدم دوباره و خاطرات نوجوونیم برام زنده شد)
بعد از بازیگرها رفتم سراغ خواننده ها! داخل و خارج
هرچی اهنگ سلنا گومز و شکیرا و امی نم و ریحانا و فلان و فلان بود رو گوش میدادم , با اینکه سنتی پسندم! اما طرفدار دو آتیشه ی محسن یگانه بودم.صداش معرکه بود(هست),توی کنسرتهاش حتی کیفیتش بیشتر بود و وقتی دست به گیتار میشد من دیوونه میشدم!(منتظر بودم ببینم کی میاد شهرم برم کنسرت! جاست یگانه اصن!!) , علیرضا قربانی هم جای خود داشت
بعد از خواننده ها , فازم عوض شد کلا.
وارد دبیرستان شدم
رفتم سراغ دین و سیاست!
چشمتون روز بد نبینه !! دیگه نتونستم دست از سرشون بردارم!! من هنوز درگیرم
سر کلاس زبان یا معارف یه چالش دینی _ سیاسی شروع میکردم و بسم الله!! انقدر ادامه میدادیم فضا متشنج میشد! یه روز این وری یه روز اون وری!!
دوگانگی که هیچی , دچار چندگانگی شده بودم و هستم هنوز
واقعا چرا دینی_سیاسی؟ مگه نباید این دوتا از همدیگه جدا باشن؟
از اینکه وارد چه فازهایی شدم و چه بلاها که سر خودم نیاوردم بگذریم
حالا باز هم دنبال نتیجه گیری ام
اگه یه زمانی بازیگرها برام جذابیت داشتن , یه زمانی هم به خودم اومدم گفتم کافیه دیگه , تکراری شد.بریم کانال بعدی!هر چی که میخواستی بدونی رو پیدا کردی , تمام
اما واسه این دوتا من هیچی پیدا نکردم.هرچی هم داشتم گم کردم!!
حالا اما حالشون بده , خوب نیستن.وقتشه نتیجه گیری کنم
اما چی؟!...
نمیدونم
باید زودتر بدونم

+اگه اسم از کسی برده شده , دلیل رد بقیه نیست . یه زمانی x محبوبم بود شاید الان نیست! شاید هست! سلایق متفاوته اینم میدونم
به احتمال زیاد برای کامنتهای این پست جوابی نخواهم داشت , و در آخر بگم این پست ادامه خواهد داشت!  اما نمیدونم چه زمانی

خیلی صبوری میکنم اما وقتی تصمیم بگیرم برم , دیگه رفتم!

میدونی من در رابطه با هر آدمی یه اخلاقی برام مهمه
مثلا قلمبه هرررقدر بهم دروغ بگه برام مهم نیست , میدونم عادتشه دروغ گفتن.بدون هیچ قصدی , صرفا برای باز کردن عقده هاش دروغ میگه,مثلا همین دو روز پیش توی تلگرام یه دروغ شاخدار گفت که من این طرف فقط میخندیدم!! قاه قاه!!!
اما شاید اگر یکی دیگه بهم دروغ بگه از چشمم بیفته حتی!!!
میخوام بگم میبخشم , چشمامو میبندم , سازگاری میکنم ، تا وقتی که اون اخلاقشون که برام مهمه رو حفظ کنن
و امان از وقتی که همون اخلاق مهمه حفظ نشه ، دیگه احساسی که بهشون دارم اصلا و ابدا دست خودم نیست
میرم توی لباس سکوتم , بی مهری و کمرنگ شدن 
یهو طرف به خودش میاد میبینه مثلا منی که هر روز بلااستثنا حالشو میپرسیدم حالا یک هفته است خبری ازم نیست , یک ماهه خبری ازم نیست , سالهاست خبری ازم نیست!

همونی که خیلی وقتها ساکته!

میخوام بگم مراقب آدم های مهربون و ساکت زندگیتون باشید
همونا که هر چی میگید به سازتون میرقصن بدون هیچ اعتراضی
همونا که حال بد خودشونو فراموش میکنن تا لحظه ای که تو نیاز داری کنارت باشن
همونا که براشون مهم نیست ساعت چنده و کجان , کافیه بگی باش تا باشن!
اصلا میدونی؟همونا که میگید آدم خوبه ی زندگیتونن
اینا ناراحت شن هیچی نمیگن , بی صدا میشکنن , متوجه زیرآبی رفتنها میشن اما به روی خودشون نمیارن
اینا همیشه خوبن , همیشه هستن , خیلی جاها صبورن
اما …
یه روز صبرشون به سر میادها!!
یه روز صبح چشماتو وا می کنی میبینی کمدهای محبت و خنده و رفیق خالین …
کوله بارشونو بستن و رفتن… برای همیشه

خلاصه که مراقب آدم های سازگار و ساکت زندگیتون باشید , بیشتر از همه

من برگشتممممم

سلام به همه :)
امیدوارم حالتون خوب باشه , خوبید؟!
خب من باز برگشتم به خونه ام
میدونید چی میشه که گاهی خونه خودمونو ترک میکنیم؟
هم خونه هامون جامونو تنگ میکنن , همسایه هامون نامهربونی میکنن یا شیطنت های خاص خودشون
که تو مجبور میشی برای آرامشت خونه ی خودت رو ترک کنی
راستش این اخری ها اصلا اینجا احساس امنیت نمیکردم , مجبور بودم برای هر کامنتی هر پستی هر حرکتی یه توضیح بدم
کلا تصمیم گرفته بودم اینجا رو رها کنم و برم یه جا دیگه دوباره ناشناس شروع کنم به نوشتن اما یادآوری تمام دوستای خوبی که اینجا دارم و لحظاتی که گذروندم نذاشت
حالا بماند که بعضی دوستان کلمه حریم شخصی براشون تعریف نشده ست , و حتی سمت چپ وبلاگ رو هم نمی بینن
باور کنید منم گاهی کنجکاو میشم راجع به یه پست هایی , منم گاهی عصبانی میشم از یه پست هایی , اما خودم رو کنترل میکنم !! هر جا لازمه کلا سکوت میکنم !! 
لطفا لطفا لطفا با حرفهامون این خونه های امن وبلاگ رو از همدیگه نگیریم , اگه یه بلاگری رو دوست نداریم خب نخونیمش , اگه فکر میکنیم یه وبلاگ داره چرت و پرت محض مینویسه خب قطع دنبال کردن رو واسه همین چیزها گذاشتن دیگه … خلاصه همدیگه رو درک کنیم
نذاریم اینجا بشه مثل دنیای واقعی.
راستش فکر کنم قصد داشته باشم یه سری تغییراتی اینجا اعمال کنم , حتی توی نوشته هام
اما فعلا این پست علی الحساب باشه واسه شروع بازگشتم
و دیگه اینکه دوتا پست قبلی که نتونستید بخونید هنوز هستن روی صفحه وبلاگ.هر چیزی که لازم بود در اون مورد بنویسم رو نوشتم.

ای غایب از نظر

زنگ بزنم به دوست قدیمی و بپرسم "چون است حال بستان ای باد نوبهاری"
بگم روزگار هجران سخته "الا ای اهوی وحشی کجایی", منتظریم برسی تا برسیم , "جانا دلم چو عود بر آتش بسوختی" اما مهم نیست… ما اومدیم که بسوزیم و با خاکسترمون بسازیم , با این حال "جانم بسوختی و به دل دوست دارمت"
شب ها پررنگ تره این عدم , "شب های بی توام شب گور است در خیال" اما شکوفه های امید دلمون زنده ان , "کاین عمر صرف کردیم اندر امیدواری"
میدونی؟!همه آدمهای زندگیت پرنده های مهاجرن "پرواز را بخاطر بسپار پرنده مردنی ست " میان و میرن. تو دل نبند! "گر گدایی یا که شاهی دل به این دنیا مبند"فقط همون لحظه لمسشون کن.حسشون کن
تو هم پرنده ای جانا ,منم پرنده ام. پرنده تر از هر پرنده ای. اما "افسوس که این کنج قفس راه ندارد" که "پرواز کنم تا که رها گردم از این غم"
رسیدیم به تهش "قصه چه کنم دراز؟بس باشد.چون نیست گشایشی ز گفتارم"
به خدا می سپارمت

Stress is painful! and also powerful!

من اصلا دقت نکرده بودم که امروز هشتم خرداده
خدای من …
چند تا از این تاریخ های هیجان انگیز دیگه قراره تو زندگیم داشته باشم؟
گفتم عاشق هیجانم اما نه از نوع مخربش که سلامتی رو ببره زیر سوال!
هووف... نفس عمیییق...

تفکر استراتژیک چیست؟

آینده برای ما نامعلوم و دنیا دائما در حال تغییر است . به همین دلیل ، استراتژی ها و برنامه های کاری پس از مدتی منسوخ می شوند و ضرورت تجدید نظر در فرضیات بنیادی آنها به وجود می آید. تفکر استراتژیک تصویری از آینده ،و فرصت ها و تهدید های آن به دست می دهد که با استفاده از آن می توان به سوالاتی از قبیل اینکه 

« امروز مشغول چه کاری هستم ؟ » 

و 

« فردا باید به چه کاری بپردازم ؟ » 

را پاسخ داد .

در کلام  ساده بعد تفکر استراتژیک جریان فکری  همراه شما خواهد بود که در هر لحظه افکار و تصمیمات شما را جهت می دهد.

🌱تحول در زندگی،کارنیل 

@karnil

_______

یعنی عملا میگه شاید چیزی که توی بیست سالگی دنبالشی و به دستش میاری توی سی سالگی به دردت نخوره! یا باید آینده نگر خوبی باشی , یا اگر تا سی سالگی رفتی اون موقع شهامت رها کردن و دوباره شروع کردن رو داشته باشی

جدا از تفسیر من , چقدر همچین چیزی توی کشورمون , فرهنگمون دوره , چقدر نداریم

۱ ۲ ۳ . . . ۵ ۶ ۷ ۸ ۹ . . . ۱۷ ۱۸ ۱۹
آرشیو مطالب
پیوندهای روزانه
Designed By Erfan Powered by Bayan