زنگ بزنم به دوست قدیمی و بپرسم "چون است حال بستان ای باد نوبهاری"
بگم روزگار هجران سخته "الا ای اهوی وحشی کجایی", منتظریم برسی تا برسیم , "جانا دلم چو عود بر آتش بسوختی" اما مهم نیست… ما اومدیم که بسوزیم و با خاکسترمون بسازیم , با این حال "جانم بسوختی و به دل دوست دارمت"
شب ها پررنگ تره این عدم , "شب های بی توام شب گور است در خیال" اما شکوفه های امید دلمون زنده ان , "کاین عمر صرف کردیم اندر امیدواری"
میدونی؟!همه آدمهای زندگیت پرنده های مهاجرن "پرواز را بخاطر بسپار پرنده مردنی ست " میان و میرن. تو دل نبند! "گر گدایی یا که شاهی دل به این دنیا مبند"فقط همون لحظه لمسشون کن.حسشون کن
تو هم پرنده ای جانا ,منم پرنده ام. پرنده تر از هر پرنده ای. اما "افسوس که این کنج قفس راه ندارد" که "پرواز کنم تا که رها گردم از این غم"
رسیدیم به تهش "قصه چه کنم دراز؟بس باشد.چون نیست گشایشی ز گفتارم"
به خدا می سپارمت
- جمعه ۱۱ خرداد ۹۷