!…سه نقطه های دل لیمو...!

عجله نکن ! زندگی همین روزاست !

یاد ایام! ۲

در تاریخ ۲۲/۱۲/۹۶ نیمه شب اومدم اینجا و یه مطلب با عنوان "دو کلام بین خواب" نوشتم : دارم لذت میبرم ... عشق میکنم!!
همین!
الان میتونم حدس بزنم منظورم چی بوده اون موقع دقیقا. 
اما یه چیز دیگه هم هست ؛ 
به کوتاهی آن لحظه ی شادی که گذشت ، غصه هم میگذرد :)

امان!!

خیلی وقته برای فریاد زدن سکوت کردم 
امان از روزی که برعکس شه!

نوسان حالی

داشتم فکر میکردم چی بنویسم!! فکر کن!! فی البداهه نویس سابق حالا داره فکر میکنه چی بنویسه! آخرشه
یکم از حال و هوام بگم بمونه واسم
از این روزهای نوسانی ... نوسان حالی!
یک لحظه آرومم و یک لحظه آشوب! نرمال نیست اصلا :))
ولی خوبه کلا.راضی ام از خودم
و راضی تر اینکه الان صفحه وبمو باز کردم دیدم اولین درس ۹۷ رو تا الان با موفقیت طی کردم! داریم بهتر از این؟!
وقتی میخوام تنها باشم , وقتی میخوام برگردم به حالت عادی(restart) اینو گوش میدم ... 
تا بهار دلنشین آمده سوی چمن
ای بهار آرزو بر سرم سایه فکن
چون نسیم نوبهار بر آشیانم کن گذر
تا که گلباران شود کلبه ویران من
تا بهار زندگی آمد بیا آرام جان
تا نسیم از سوی گل آمد بیا دامن کشان
چون سپندم بر سر آتش نشان بنشین دمی
چون سرشکم در کنار بنشین نشان سوز نهان
باز آ ببین در حیرتم
بشکن سکوت خلوتم
چون لاله تنها ببین
بر چهره داغ حسرتم
ای روی تو آیینه ام
عشقت غم دیرینه ام
باز آ چو گل در این بهار
سر راه بنه بر سینه ام
استاد بنان
_______
بعضی وقتا که خودمو مرور میکنم میگم من متعلق به دهه شصتم نه هفتاد! دارم با علایق و فانتزیهای اونا زندگی میکنم

نوزدهمین ورق

من دختر بهارم
می آید بوی بهارم
می رسد از راه و گونه ام را می بوسد
از شدت مهرش گونه ام سرخ می شود !
بر گلهای خاطره ام مهری می زند
بر دفتر سفید رو به رویم می نگرد
بهارم....
به دنبال تولدی دوباره در من است
سارا سمیع

سفر

سفر رفتنهای ما اینطوریه که همه نشستیم یهو پدرم میگه برید آماده شید بریم فلان جا! مورد داشتیم ساعت دوازده شب حتی تصمیم گرفتیم بریم و همون موقع رفتیم! حالا هم یهویی تصمیم گرفتن بریم ولی بخاطر مهمون مجبوریم صبر کنیم تا فردا شب , یا شاید صبح روز بعدش
بنابراین یه سفر دو سه روزه در پیشه و من نه ذوق دارم واسش نه خوشحالم! استراحتهای عیدم رو استفاده نکردم هنوز و میتونم برم
فقط میدونم که چیز خوبیه
نیاز دارم بهش
حالا کجا میخوایم بریم؟! نمیدونیم! اصفهان , شهرکرد یا یکی از جزایر جنوب
من فقط میخوام برم , برم و برم! همین


ز غوغای جهان فارغ

در کنار دریای مواج این روزها , ساحل گزیدم و آفتاب میگیرم...
چسب بزنم به حس خوب و آرامشش , برم و برم تا لحظه ی وصال
که این مشغولیتم به سودای تو را عاشق!

قرار نبود اینطوری شه ها اوستا !

فیلمهای قدیمی رو دیدید چطوری حرف میزدن؟!
میخوام مثل همونا بگم که... 
دمت گرم اوس کریم! تا میایم غرق خوشی شیم و به آسمونت نگاه کنیم بگیم کرمتو شکر , حالمونو میگیری
دقیقا با همون خوشی ها ناامیدمون میکنی , درمونمون میشه دردمون
مگه نگفتن شکر نعمت , نعمتت افزون کند؟! چرا برا ما نتیجه عکس داره ...
حکمتتو شکر ! 

اولین درس ۹۷

هیچ وقت برای خوب بودن و خوب شدن حالت وابسته به کسی نباش , منتظر هم نباش
همونطوری که آرامشت باید تابعی از خودت باشه
خلاصه تر بگم! به هیشکی دل نبند و بپذیر که آدمها وفا ندارن,خودت هم نداری
اره ! دنیا خیلی بی رحم تر از چیزیه که فکرشو کنی

یکی از برنامه های امسالم کار کردن روی اینه , باید بتونم. باید

سلام ۹۷

عیده ! 
عیدتون مبارک ... سال خوبی داشته باشید ... 
برسید به همه آرزوهاتون ... ببینید همه محبوب هاتون
پر باشه از خنده های از ته دل و شیطنت های کودکانه از نوع درونش!
سلامتی میوه ی هر ثانیه تون و آرامش مهمون دلتون ...
هر روزتون پر از حس خوب عید , هر روزتون نو :)

و تمام

کمتر از ۲۴ ساعت دیگه صدای زنگ ۹۷ رو میشنویم 
شما لیست آرزومندی ها دارید؟لیست اهداف چی؟!
من پرم از آرزوهای به ظاهر دست نیافتنی و محال که از تلاش کردن براشون نمی ترسم
همین که برای رسیدن بهشون تلاش می کنم بهشون میرسم! دقیقا همینطوری... اگه در ظاهر هم اتفاقی نیفته باز هم دلم آروم و راضیه
حالا صخی دعوتم کرده به چالشش , از ۹۷ چی میخوام.
راستش طبق معمول دارم فی البداهه می نویسم , از قبل هم بهش فکر نکردم , به جز اون آرزوهام که همیشه براشون تلاش میکنم ؛
من از ۹۷ آرامش خاطر ,
سلامتی ,
سایه ی خانواده ام ,
موفقیت درسی ،
حضور و بقای دوستهای خوبم ،
و پررنگ شدن ریشه های انسانیت درونم رو میخوام
آرشیو مطالب
پیوندهای روزانه
Designed By Erfan Powered by Bayan