داشتم فکر میکردم چی بنویسم!! فکر کن!! فی البداهه نویس سابق حالا داره فکر میکنه چی بنویسه! آخرشه
یکم از حال و هوام بگم بمونه واسم
از این روزهای نوسانی ... نوسان حالی!
یک لحظه آرومم و یک لحظه آشوب! نرمال نیست اصلا :))
ولی خوبه کلا.راضی ام از خودم
و راضی تر اینکه الان صفحه وبمو باز کردم دیدم اولین درس ۹۷ رو تا الان با موفقیت طی کردم! داریم بهتر از این؟!
وقتی میخوام تنها باشم , وقتی میخوام برگردم به حالت عادی(restart) اینو گوش میدم ...
تا بهار دلنشین آمده سوی چمن
ای بهار آرزو بر سرم سایه فکن
چون نسیم نوبهار بر آشیانم کن گذر
تا که گلباران شود کلبه ویران من
تا بهار زندگی آمد بیا آرام جان
تا نسیم از سوی گل آمد بیا دامن کشان
چون سپندم بر سر آتش نشان بنشین دمی
چون سرشکم در کنار بنشین نشان سوز نهان
باز آ ببین در حیرتم
بشکن سکوت خلوتم
چون لاله تنها ببین
بر چهره داغ حسرتم
ای روی تو آیینه ام
عشقت غم دیرینه ام
باز آ چو گل در این بهار
سر راه بنه بر سینه ام
استاد بنان
_______
بعضی وقتا که خودمو مرور میکنم میگم من متعلق به دهه شصتم نه هفتاد! دارم با علایق و فانتزیهای اونا زندگی میکنم
- دوشنبه ۲۰ فروردين ۹۷