- پنجشنبه ۱۰ تیر ۰۰
صبح شد!
پنج صبحو دیدم.
خدایا مرسی که بازم دارم ادامه میدم :)
حس میکنم باید بنویسم.داره ترسناک میشه
- چهارشنبه ۹ تیر ۰۰
هر بار کسی بهم هدیه میداد قبلش یه ذوق خاصی داشتم که بازش کنم و یه وسیله خیلی خاص باشه.چیزی که سالها قبل، یه مدت زیادی همه ملت گیر داده بودن بهش و تو هر مناسبتی هدیه میدادن.شاید همه اطرافیان من هم با همین پیش فرض و ترس از اینکه نکنه هدیه تکراری ای باشه هیچ وقت واسه من نخریدن اینو.
حالا چرا خودم نخریدم واسه خودم؟چون میخواستم ببینم کی با حس درونیم بیشتر هم خوانی داره :)) یه جور معیار بود واسم انگار(شاید هنوزم هست)
این داستان و اینکه چه وسیله ای هست رو هم به چند نفر گفتم و با اینکه خواستن بهم هدیه بدن گفتم دیگه مزه نمیده شما بخرید :! نمیخوام.
ولی یه بار یه نفر برام خریدش و اتفاقا جالب هم بود که چطور این به ذهنش رسیده.یکی که از من خوشش میومد و به قول خودش عاشقم بود.ولی من نمیخواستم یادی از اون اطرافم باشه و قبولش نکردم.
بارها قرار شد برم کلاس و هر بار با یه بهانه ای نشد که برم.یا نذاشتن.
گیتار،ویالون،تیمپو،نی، و ... اومدن تو خونه و هنوز هم هستن و هرکی رسید یه ناخنکی بهشون زد حتی خواهرم به جز من.نمیدونم چرا با اینکه خیلی دوستشون داشتم اما هیچ وقت خودم هم حتی نرفتم سراغشون که یاد بگیرم. شاید هم لج کرده بودم،البته که با خودم
یه روز یه موزیک شنیدم،نمیتونستم تشخیص بدم چه سازیه.مدتها گذشت و تو ذهنم موند تا یک روز اتفاقی توی اپارات دیدمش.این بار تصویری.و فهمیدم چه سازیه.خیلی ازش خوشم اومد.نمیتونم توصیفش کنم اصلا.
میدونی صدای چی میداد؟ صدای همون هدیه ای که دوست داشتم! صدای بچگی هام.صدای خودم!
ذخیره اش کردم و هر شب گوش میدادم. با خودم گفتم شاید یه روز خریدمش و یاد گرفتم چطور بنوازم.
داستان طوری رقم خورد که یه روز طی یک نشونه ای مطمئن شدم الان وقتشه من این ساز رو داشته باشم،پولی که برای یه کار مهم ذخیره کرده بودم رو برداشتم و خریدمش.
و الان؟هنوز دنیای عمومی موسیقی رو نمیشناسم، اما سازم رو به روش خودم یاد گرفتم و در حالی دارم این پست رو مینویسم که موفق شدم اولین آهنگم رو کامل و بدون نقص ولی با ریتم کندتری بنوازم و ضبط کنم و الان هم بشنومش!
- پنجشنبه ۳ تیر ۰۰
هر چه فکر کردم جوابی جز در گذشته ام نیافتم
شاید مضحک باشد اگر بگویم من دوبار دو جهان را زندگی کرده ام
روز ها مثل همه ی مردم عادی زندگی می کردم،خواب،خوراک و پوشاک داشتم،مادیات و معنویات داشتم.زندگی میکردم دیگر! درس میخواندم، با آدمها ارتباط برقرار میکردم،زمین میخوردم و بلند میشدم.بزرگ میشدم و سنم بالاتر میرفت
آدمها می آمدند و میرفتند
اما شب که می شد ، نگاهم آبی که میشد همه چیز متفاوت میشد.
انگار که از یک ساعتی به بعد همه چیز را زمین میگذاشتم ، چوب جادویی ام را تکان میدادم و گردابی از نور باز میشد.
اوایل با ترس،شک و ابهام وارد آن گرداب میشدم اما چیزی نمی دیدم.
اما من سرسخت تر از آنی بودم که به راحتی از این معما بگذرم.باید می فهمیدم.در آن دنیا نشدنی وجود نداشت
آنقدر هرروز در یک ساعت خاص چوبم را تکان دادم و رفتم و آمدم تا راه اصلی ورود به دنیای دیگر را یافتم
کار هرروزم شده بود شتاب و عجله برای تمام کردن زندگی واقعی و ورود به آن دنیای جادویی.
زندگی واقعی را که میدانی،بگذریم
میدانی آن زندگی رویایی و جادویی چگونه بود؟
....
- يكشنبه ۲ خرداد ۰۰
به عنوان کسی که جسما توانایی بارداری و مادر شدن داره هیچ وقت تصور نکردم روزی فرزندی داشته باشم.یه دوره ای اصلا دلم نمیخواست مادر بشم.یه دوره دیگه هم بهش فکر کردم و به صورت `شرطی` ذهنم قبول کرد که شاید هم یه روز بخواد مادر بشه
چندتا دلیل داشت ، یک اینکه اساسا دنیا رو جایی نمی دیدم که بخوام انتخاب کنم و شخص دیگه ای رو بهش اضافه کنم.نه که خیلی جای بدی باشه،اصلا.اما خب ترجیح میدادم حالا که اون بچه توانایی انتخاب بودن و نبودن نداره من تو دردسر نندازمش.
دو اینکه هیچ وقت مطمئن نبودم که چطور میشه یه بچه رو تربیت کرد و پرورش داد که پشیمون نشد،که مطمئن باشی داری چیز درستی بهش یاد میدی
سه اینکه بچه هم مثل هر چیز و فرد دیگه ای میتونه تعلق خاطر زیادی با خودش به همراه بیاره و چه بسا بیشتر از بقیه چیزها و فردها حتی.پس من اون آدمی نیستم که توانایی تاب آوردن زمین خوردن ها و مریض شدن های اون رو داشته باشم یا حتی از دستش بدم.
و خیلی دلیل های مادی و معنوی دیگه
همه این ها در گذشته موندن
امشب حین انجام کارهام یهو فی البداهه و بدون پیش زمینه ذهنم رو مشغول کرد و اومدم بنویسم.
این روزها چی؟ حس میکنم اونقدر دنیا رو دیدم و تجربه کردم،اونقدر بلوغم پیش رفته،اونقدر زمین خوردم و بلند شدم و ادمهای متفاوتی سر راهم قرار گرفتن و من از این ها درس گرفتم و بزرگ شدم که دیگه بتونم مادر «باشم» ، نه صرفا سیستم تولید مثل! نه اینکه الان بی عیب و نقص باشم و همه چیز دان! بلکه توانایی آگاه شدن،رشد کردن و با جریان زندگی پیش رفتن رو به دست اوردم و قرار نیست این آموزش هیچ وقت متوقف بشه
حالا میدونم که میتونم بهترین انسانی که میتونم رو تربیت کنم و تحویل جهانی بدم که نه تنها بد نیست بلکه بسیار توانایی بهشت بودن داره.همونطور که میتونه جهنم باشه.جهان من نه سیاهه نه سفیده بلکه کامله.
اونقدر بزرگ شدم که نخوام بندی رو به دست و پای اون فرزند بزنم یا بترسم از این که چیزیش بشه و بره و تجربه کنه.
حالا میدونم اگر روزی دست به انتخاب بزنم که فرد دیگری رو به این جهان اضافه کنم یا نکنم، بهترین و بالغانه ترین تصمیم رو گرفتم و نتیجه ش عالی میشه.
همین دیگه.بالاخره نوشتنم اومد:)
- دوشنبه ۲۷ ارديبهشت ۰۰
سال ۱۴۰۰ تا الان برام پر بوده از معجزه.واقعا معجزه!
زندگی دوباره،برگشت از مرگ،رفتن تو دهن شیر و سالم برگشتن
و گنجی که گنجه!
هیچ کدوم از اینها تلخ نبود،توی همشون میدونستم تهش چیه.
نمیدونم.حتی نمیتونم توصیفش کنم.حتی نمیتونم بیانش کنم و بگم.
فقط میدونم گفتم خدا؟ کن! فیکون :)
تا وقتی تجربه نکرده بودم نمیدونستم انقدر واقعی ای.نمیدونستم انقدر واضح صدام میرسه.
و حالا مطمئنم که ادامه ی راه قراره بهتر باشه،قراره بخوام و اگه درست بود بشه.
- شنبه ۱۱ ارديبهشت ۰۰
هوا یه جوری بهاری و قشنگه که آدمو صدا میکنه بره بیرون تفریح و خوشگذرونی اما امان از کرونا :( و ضیق وقت حتی.
تو دو هفته اخیر فقط یه خداحافظی با خونه رفتم،یه پیاده روی و یه چرخش شبانه با ماشین جدید.همین سه بار فقط رفتم بیرون و دیگر هیچ.
معلومه حوصله ام سر رفته امروز؟ :)) یهو خیلی برنامه هام بهم فشار آورد و دلم خواست رها کنم
حتی دلم میخواد یه گربه دوم داشته باشم و تو فکرشم اما به بعدش و آینده که فکر میکنم پشیمون میشم.ببینم تهش چی میشه
و از هفته آینده وارد فاز ``انتظار و امیدواری`` برای شنیدن یک خبر میشم که خب خیلی امیدوارم که خبر خوشی بگیرم.میام به شما هم میگم ؛) دعا کنید واسم
- پنجشنبه ۲ ارديبهشت ۰۰
امروز ۱۰ ساعت بی وقفه پشت سیستم کار میکردم.واقعا بی وقفه! یهو به خودم اومدم دیدم حالم بده،به ساعت نگاه کردم ۶ ساعت از وقتی که شروع کرده بودم گذشته بود.رفتم آب خوردم و برگشتم و دوباره ۴ ساعت دیگه ادامه دادم.
و میدونم این برای سلامتیم خیلی مضر بود.خیلی بد بود اما چاره دیگه ای نداشتم.و وقتی دست از کار کشیدم که حس کردم اگه یک ثانیه دیگه ادامه بدم بیهوش میشم :))
اینه دیگه.
- شنبه ۲۸ فروردين ۰۰
مدت ها فکر میکردم بخشیدمش ولی چند روزه فهمیدم داشتم تلقین میکردم.
میشه آدم ، آدم بخشنده ای باشه ولی یه چیزی رو،یه کسی رو یا یه اتفاقی رو نبخشه.
این که تو یه چیزی رو نبخشی دلیل نمیشه قطعا آدم بخشنده ای نباشی چون خیلی چیزای دیگه رو میبخشی و عبور میکنی
ولی تو این مورد ، من فقط عبور کردم.
وقتی روزهای زیادی تلاش کردم که صددرصد پاک شم از (نبخشیدن) و پر شم از (بخشش) و نشد ، بازم مجبورش میکنم ببخشه؟ نه.اصلا.هیچوقت
تو این موارد من فقط عبور میکنم و طلب خیر میکنم برای اون چیز یا شخص یا اتفاق.از ته دلم دعا میکنم واسش.چون نمیخوام قلبم جای سیاهی ها باشه.نمیخوام مدار انرژی جهان رو با حس بدم بهم بریزم.فقط میخوام نبخشم،عبور و دعای خیر کنم.
And that's OK.
- جمعه ۲۷ فروردين ۰۰
مرزهای خوش بینی رو رد کردم :))
انقدر، که مطمئنم الان در حال تلقینم و چیزیم نیست! همه چیز مرتبه
- چهارشنبه ۲۵ فروردين ۰۰
آرشیو مطالب
-
بهمن ۱۴۰۳ ( ۲ )
-
فروردين ۱۴۰۲ ( ۱ )
-
اسفند ۱۴۰۱ ( ۱ )
-
آبان ۱۴۰۱ ( ۱ )
-
شهریور ۱۴۰۱ ( ۴ )
-
مرداد ۱۴۰۱ ( ۱ )
-
تیر ۱۴۰۱ ( ۱ )
-
ارديبهشت ۱۴۰۱ ( ۱ )
-
بهمن ۱۴۰۰ ( ۱ )
-
آذر ۱۴۰۰ ( ۲ )
-
آبان ۱۴۰۰ ( ۲ )
-
مهر ۱۴۰۰ ( ۲ )
-
شهریور ۱۴۰۰ ( ۴ )
-
مرداد ۱۴۰۰ ( ۵ )
-
تیر ۱۴۰۰ ( ۳ )
-
خرداد ۱۴۰۰ ( ۱ )
-
ارديبهشت ۱۴۰۰ ( ۳ )
-
فروردين ۱۴۰۰ ( ۶ )
-
اسفند ۱۳۹۹ ( ۱ )
-
بهمن ۱۳۹۹ ( ۶ )
-
دی ۱۳۹۹ ( ۹ )
-
آذر ۱۳۹۹ ( ۱۰ )
-
آبان ۱۳۹۹ ( ۸ )
-
شهریور ۱۳۹۹ ( ۶ )
-
مرداد ۱۳۹۹ ( ۳ )
-
تیر ۱۳۹۹ ( ۱۲ )
-
خرداد ۱۳۹۹ ( ۴ )
-
ارديبهشت ۱۳۹۹ ( ۴ )
-
فروردين ۱۳۹۹ ( ۵ )
-
اسفند ۱۳۹۸ ( ۶ )
-
بهمن ۱۳۹۸ ( ۳ )
-
دی ۱۳۹۸ ( ۸ )
-
آذر ۱۳۹۸ ( ۱۰ )
-
آبان ۱۳۹۸ ( ۱۵ )
-
مهر ۱۳۹۸ ( ۵ )
-
شهریور ۱۳۹۸ ( ۲۲ )
-
مرداد ۱۳۹۸ ( ۱۳ )
-
تیر ۱۳۹۸ ( ۲۱ )
-
خرداد ۱۳۹۸ ( ۳۱ )
-
ارديبهشت ۱۳۹۸ ( ۲۳ )
-
فروردين ۱۳۹۸ ( ۱۳ )
-
اسفند ۱۳۹۷ ( ۱۳ )
-
بهمن ۱۳۹۷ ( ۹ )
-
دی ۱۳۹۷ ( ۱۳ )
-
آذر ۱۳۹۷ ( ۷ )
-
آبان ۱۳۹۷ ( ۹ )
-
مهر ۱۳۹۷ ( ۱۶ )
-
شهریور ۱۳۹۷ ( ۲۶ )
-
مرداد ۱۳۹۷ ( ۴۱ )
-
تیر ۱۳۹۷ ( ۲۶ )
-
خرداد ۱۳۹۷ ( ۱۰ )
-
ارديبهشت ۱۳۹۷ ( ۱۱ )
-
فروردين ۱۳۹۷ ( ۱۰ )
-
اسفند ۱۳۹۶ ( ۱۶ )
-
بهمن ۱۳۹۶ ( ۱۶ )
-
دی ۱۳۹۶ ( ۱۲ )
-
آذر ۱۳۹۶ ( ۱۲ )
-
آبان ۱۳۹۶ ( ۱۱ )
-
مهر ۱۳۹۶ ( ۹ )
-
شهریور ۱۳۹۶ ( ۱۴ )
-
مرداد ۱۳۹۶ ( ۲۰ )
-
تیر ۱۳۹۶ ( ۱۴ )
-
خرداد ۱۳۹۶ ( ۱۴ )
-
ارديبهشت ۱۳۹۶ ( ۷ )
-
فروردين ۱۳۹۶ ( ۱۳ )
-
اسفند ۱۳۹۵ ( ۱۱ )
-
بهمن ۱۳۹۵ ( ۱۴ )
-
دی ۱۳۹۵ ( ۸ )
-
آذر ۱۳۹۵ ( ۸ )
-
آبان ۱۳۹۵ ( ۷ )
-
مهر ۱۳۹۵ ( ۱۵ )
-
شهریور ۱۳۹۵ ( ۱۷ )
-
تیر ۱۳۹۵ ( ۱۲ )
موضوعات
پیوندهای روزانه