سال ۱۴۰۰ تا الان برام پر بوده از معجزه.واقعا معجزه!
زندگی دوباره،برگشت از مرگ،رفتن تو دهن شیر و سالم برگشتن
و گنجی که گنجه!
هیچ کدوم از اینها تلخ نبود،توی همشون میدونستم تهش چیه.
نمیدونم.حتی نمیتونم توصیفش کنم.حتی نمیتونم بیانش کنم و بگم.
فقط میدونم گفتم خدا؟ کن! فیکون :)
تا وقتی تجربه نکرده بودم نمیدونستم انقدر واقعی ای.نمیدونستم انقدر واضح صدام میرسه.
و حالا مطمئنم که ادامه ی راه قراره بهتر باشه،قراره بخوام و اگه درست بود بشه.
- شنبه ۱۱ ارديبهشت ۰۰