!…سه نقطه های دل لیمو...!

عجله نکن ! زندگی همین روزاست !

نتایج کنکور ۹۶

من داوطلب چپ دست کنکور ۹۶ بودم! 
نتیجه ام هم دیدم,فقط هنوز هنگم که تا الان پستی نذاشتم 
میدونم هم منتظرید بگم چی شده, حق دارید یکسال از درس و کنکور خوندید حالا وقت نتیجه است 
صادقانه و بدون هیچ حرفی بگم که : 
من موفق نشدم رتبه خوبی کسب کنم
اگه اسمش شکسته,شکست خوردم
اسمش هرچی هست همونه 
هنوز باهاش کنار نیومدم  ,  هنوز گوشیم زنگ میخوره و منتظرن بگم فلان رتبه خوب رو اوردم! 
ولی نشد , نیست

چپ دستی و کنکور!
امروز که هیاهوی کنکور به پا شد، یادم به خاطره ای افتاد. زمانی که کنکور سراسری دادم، با اینکه چپ دست بودم و در برگه امتحانی هم ذکر شده بود، ولی صندلیم راست دست بود و من حدود چهار ساعت به حالت افلیج ها روی صندلی نشستم! خب قطعا بازدهی آدم پایین میاد و مراقبین هم که فقط نداریم و نمیشه و در حوزه وظایف من نیست، توی دهنشون شکستن انگار! چند سال گذشت و کنکور کارشناسی ارشد رسید. باز هم من بودم و صندلی راست دست! باز هم مراقبینی که میگفتن صندلی چپ دست نداریم! باز هم منِ افلیج بودم و دو ساعت و اندی امتحان! دو سال گذشت و سر کنکور دکترا، از درب حوزه امتحانی که وارد شدم، تا چشم کار میکرد صندلی راست دست بود! نه رئیس سازمان سنجش آدم شده بود که اون فیلد لعنتی چپ دست ها رو از فرم ثبت نام برداره و نه سنت مراقبین جلسه تغییری کرده بود.
حس در اقلیت بودن خیلی سخته! حس درک نشدن، حس اینکه هرچی به دور و بر نگاه میکنی غریبه میبینی. غربت خیلی سخته. میخواد یه آدم چپ دست باشه، میخواد یه تاجر به کشورهای دوردست سفرکرده باشه. من از کنکور و امتحان دادن فقط غربتش یادم مونده...

#امیرمسعود_ضرابی 

@Alzhimer



روزگارمان ساده گذشت...!

داشتم فکر میکردم چرا باید بین زندگی دو نفر در دو گوشه ی دنیا اینقدر تفاوت باشد..! 

ما در مدرسه هایمان هیچوقت کلاس رقص و باله نداشته ایم..! 

هیچوقت کارگاه نجاری نداشته ایم 

ما هیچوقت کلاسی با تمامی آلات موسیقی نداشته ایم..! 

ما هیچوقت در سلف مدرسه نچرخیده ایم تا در ظرفهایمان خوراکی های خوش آب و رنگ بریزند تا با اکیپمان سر میزی بخندیم و شاد باشیم و از پسر خوش قیافه ی تازه وارد یا درمورد دختر مشهور و باهوش مدرسه صحبت کنیم.. 

ما هیچوقت پارتی آخر سال نداشته ایم..! 

ما هیچوقت روز آخر مدرسه کلاه هایمان را به هوا نینداخته ایم..! 

ما همیشه بازخواست شده ایم 

برای ناخن هایمان؛ 

برای موهایمان؛

برای.. 

ما هرگز نفهمیدیم تمیز بودن صورت چه منافاتی با شخصیت آدم دارد..!؟ 

ما پدرمان در آمد بس که موهایمان را ازته تراشیدیم...

 ما هرگز نفهمیدیم جنس مخالف شاخ و دم ندارد و مثل ما آدم است و میتوان با او بدون فکرها و نیت های شوم دوست شد و به او اعتماد کرد...

راستش جنس مخالف هم هرگز این را نفهمید..!

ما شیرین ترین روزهای نوجوانی مان با کابوس کنکور هدر رفت...!

بهترین روزهای جوانیمان با سربازی..!

ولی کسی به ما نگفت تو دیگر ۱۷ ساله نمیشوی..!

ما قربانی خواسته هایی شدیم که پدر و مادرمان هرگز به آن نرسیدند...

هیچکس به ما نگفت جامعه هنرمند بیشتر میخواهد تا مهندس....!

هیچکس نفهمید شب ها با رویای ساز یا بوم نقاشی به خواب میرویم..!

هیچکس به ما نگفـت موفقیت پزشکی و مهندسی و وکالت نیست..!

و هیچوقت نفهمیدیم انسان بودن؛ ربطی به «با کدام پا وارد دستشویی شدن» ندارد.. 

و.. هیچکس به ما یاد نداد عاشق شدن را...

این روزها سرزمینمان تشنه ی فهم است..!

خواب؟!

زیاد روبراه نیستم 
و میدونم وقتایی که این مدلی میشم فقط خودم میتونم درستش کنم 
در کمال تعجب همین الان میخوام بخوابم! چون این حال درست شدنی نیست... و فردا یه روز جدیدو با یه حال جدید شروع کنم!

کار

من دلم میخواد مشغول باشم:/ 

مردم از بیکاری 

احساس بی مصرف بودن میکنم 

دلم میخواد برم سرکار 

یا مشغول یه  چیز مفید شم:|

دروغ

برای من نابخشودنی ترین گناه دروغ هست و بس 
حتی از پشت خنجر زدن هم بخشیدم!! ولی دروغ رو هرگز و هرگز و هرگز 
اگه متوجه شم کسی بهم دروغ گفته دیگه نه بهانه ای رو ازش میپذیرم,نه دلیل و برهانی.نتیجه اش اینه که دیگه هییییییچ وقت بهش اعتماد نمیکنم و روز به روز توی زندگیم کمرنگترش میکنم و درنهایت یه خط قرمز میکشم روش الی الابد
از خودم هم دل خوشی ندارم که چرا زود اعتماد میکنم گاهی اوقات 
با این همه مهم نیست! کسی که دورو و دروغگوئه حتی ارزش یک ثانیه فکر کردن هم نداره 


دوماه تنهایی

بهترین فافای دنیا کمتر از هفت ساعت دیگه خونه رو ترک میکنه:( 
من قول نمیدم وقتی دلم تنگ شد نیام کرمان! قول نمیدم نیام تا نیمه های راه که توام بیای و ببینمت 
چقدر امشب به کله کچلت خندیدم:)) 
دوهفته اول سرگرمم فافا ولی بعدش چیکار کنم اخه؟ کی با من دیوونگی کنه؟فیلم نگاه کنه؟با دوتا بلیط کنسرت بیاد پیشم؟بشینه از بهمن بگه؟!:)) کل کل کنه,شارژ بخره,لباس بخره,کفش بخره,ازم حمایت کنه:(( و و و ...
هی هی دوماااه اخهه؟؟:// دقیقا توی این روزهای پررنگ کنکوری ؟

هرچی آرزوی خوبه مال تو ♡♥♡

پ.ن:5:52 صبح
میدونی من اونقدر قوی نیستم که همراهیت کنم و اشکم درنیاد,نمیخوام هم تو منو جز با روحیه شیطون یه ابجی کوچولو ببینی,بنابراین من به بهانه کوچولوترین باهات نمیام و میمونم خونه.از زیر قرآن ردت میکنم,بی صدا با همدیگه خداحافظی میکنیم که بغضمون وا نشه... تو میری..من صدقه رو میندازم توی صندوق و به بهانه گذاشتن قرآن میرم داخل و اشکای لعنتیمو پاک میکنم و برمیگردم,آب رو میریزم پشت سرت و حالا باید تا قبل از اینکه کوچولوترینمون از خواب بیدار شه من حالم خوب شه:( 
ثانیه های بی تو رو هم دوست ندارم زود برگرد:( 
چرا همیشه تظاهر میکنم وابسته نیستم؟منو لحظه خداحافظی بشناس:( 
بدم میاد از هرچی خداحافظیه:( من حتی دوست دارم تلفنو هم بدون خداحافظی قطع کنم:/ 

سواد ناقص یا نداشتن مهارت؟!

نشستم تستهای سراسری زیستو میزنم 
اولی درست 
دومی درست 
سومی غلط!
 جوابشو که میخونم همه رو بلدم و تو ذهنمه...پس چرا تستو اشتباه زدم اخه؟:( 
من نمیفهمم جریان چیه چیکار کنم 
:|

دستگاه جدید منو جلوی خودم نابود کرد و من سکوت کردم:(

وای خدایا 
من واقعا ترسیدم...از قدرت حسادت که میتونه چه کارهایی انجام بده ترسیدم 
اولین بارش نیست که بهم ضربه میزنه با حسادتش..دشمنی هم نیستا خیلی منو دوست داره ولی بعضی وقتها انگار یه چیزی جلوی چشمشو میگیره,  بعدش هم اصلا عذاب وجدان نداره 
چه خبره دقیقا؟:/ 
چرا از اول برچسب حسود بودن به دخترا چسبوندن و اونام هی اثباتش میکنن که حسودن؟ چرا باید از پیشرفت یکی ناراحت شیم؟چرا نتونیم تحمل کنیم یکی یه چیزی بهتر از ما داره؟چرا نداشته های یکیو به رخش بکشیم؟مگه با اینکار چیزی به ما اضافه میشه جز اینکه طرفو تخریب میکنیم؟
خیلی خوبه اگه یه ذره استانه تحملمونو بالاببریم,  هرچیزی که میبینیمو بیان نکنیم,بفهمیم چه حرفی رو کجا بزنیم 
خیلی خوبه که همزمان به سن که بالا میره درک و فهم هم بالا بره:| 
من الان از تمام ادمهایی که حسودن میترسم:| حسادت به معنای واقعی,نه اون حسادت صادقانه از روی حس مالکیتی که همه تجربه اش میکنن,نه حسادت سازنده بلکه حسادت مخرب..حسادت ویرانگر که از انسانیت دور میکنه 

""99% لایه های زندگیت باید پنهان بمونه"" کاش من اینو زودتر میفهمیدم.کاش کاش کاش 


خدایا خودت منو از خواب بیدار کن:))

تا الان شاید 13 بگیرم امتحان فردا رو:|| 
ساعت دوازدست میخوام بخوابم به این امید که با الارم گوشی ساعت سه بیدار شم یا مامانم بیدار شه صدام کنه
که اگه این اتفاق نیفته خععلی بد میشه دیگه واقعا 
اونقدری که من الان خسته ام خود خسته, خسته نیست:)) اونقدر خسته که به حجم نخونده هام نگاه کردم و گفتم به درک اصلا فردا تا ده نمره که نوشتی پاشو بیا خونه .ننوشتی هم شهریور باز فیزیک میخونی! 
وای نه کاش بیدار شم:( اونوقت میتونم امید به 16 داشته باشم حداقل ابروم نره 
حس اب گذشتگی از سر دارم پس استرس و نگرانی بیهودست:) برم بخوابم 

پایان مهربانی روژین شکیبا...

به یاد روژین مهربون و صبور...
روحت شاد دوست مجازی 
به ارامش رسیدی.... ولی دردناک...غم انگیز...
چقدر دلم میخواست بازم بنویسی....ولی رفتی و دیگه نیستی
 یادم میاد چه روزهایی رو گذروندی و این اواخر چقدر سخت گذشت بهت..ناراحتم..
دنیا همینقدر بی رحمه...
امیدوارم خدا به خانواده ات به خصوص پاشا صبر بده...

:(
آرشیو مطالب
پیوندهای روزانه
Designed By Erfan Powered by Bayan