!…سه نقطه های دل لیمو...!

عجله نکن ! زندگی همین روزاست !

دوقلبی!

این ترم فارسی عمومی برداشتم و استادمون گفته باید هر هفته کتابی که مشخص میکنه رو بخونیم و راجع بهش صحبت کنیم
یعنی هفته ای یک کتاب!
و کتاب هفته ی اول "پیام گمگشته" از مارلو مورگان بود.
به نظرم ارزش خوندن داشت.لذت بردم و تلنگر خوبی بود
اگر هم عنوان براتون جالبه ، باید بگم که نام نهایی شخصیت اصلی داستان رو گذاشتن دو قلبی! یعنی کسی که از دنیای متفاوتی وارد دنیای دیگری شده و توانایی این رو داره که بدون قضاوت ، اون دنیای جدید رو هم در کنار قبلی دوست داشته باشه ... !

طفلی به نام شادی

42 روز دیگه وارد دهه ی جدیدی از زندگیم میشم
گذر از این دهه به دهه ی بعدی انگار مصادف شده با تنهایی های عمیقی که انتخاب خودمه.
تغییرات خودم رو حس می کنم و دوستشون دارم.
اما نه به قیمت فراموش کردن شادی.
خوبم اما شاد نیستم.

وقتی که در یک تابوت آرام میگیرم تا به همت شانه های پر مهر شما به خانه ی تنهایی ام بروم...!

بخاطر خاطره ی خاصی که توی بچگی با پدربزرگم داشتم این ویژگی برام نهادینه شده ؛ که توی ارتباطم با آدمها همیشه به این فکر میکنم که اگه این آدم مقابلم دو ساعت دیگه بمیره من کاری کردم یا حرفی زدم که الان در نبودش عذاب وجدان داشته باشم؟یا کاری هست که نکرده باشم و حرفی هست که نزده باشم و الان در نبودش حسرت بخورم؟!
ویژگی خوبیه به نظرم... اما تو رو شکننده و شاید حتی ضعیف میکنه
گاهی احمق به نظر میای
گاهی مهربون و بخشنده
وقتی ظرف ذهنم پر میشه ، دوست دارم به عکس قضیه فکر کنم! اگر خودم بمیرم چند نفر عذاب وجدان میگیرن یا حسرت میخورن؟!

شاید
فردا، هیچوقت نیاید و تو بی شک تاسف روزی را خواهی خورد که فرصت داشتی برای یک لبخند ، یک آغوش، اما مشغولیت های زندگی، تو را از براوردن آخرین خواسته های آن ها بازداشتند...

۱ ۲
آرشیو مطالب
پیوندهای روزانه
Designed By Erfan Powered by Bayan