!…سه نقطه های دل لیمو...!

عجله نکن ! زندگی همین روزاست !

قصه ی مهاجرت

ببین بعضی وقتها یهو به خودم میام و میبینم زندگیم از این رو به اون رو شده و متوجه نشدم. میدونی چی میگم؟ میخوام بگم من یه آدم خیلی عادی بودم (هنوزم هستم) که حتی بخش زیادی از کودکی و نوجوونیم رو توی یه محیط خیلی کوچیک گذروندم. اصلا به امکانات خاصی دسترسی نداشتم، در حد بچگی هرچی میخواستم داشتم ولی اون پولداری که باید باشم نبودم! توی یه مدرسه عادی درس خوندم. اکثر همکلاسیهام از یه جایی به بعد دیگه حتی درس هم نخوندن. ازدواج کردن، بچه دار شدن، طلاق گرفتن، و الی اخر
اون بخشی از زندگیم هم که توی کلانشهرها بودم باز فرقی با زندگی توی محیط کوچیک نداشت واسم. من همه زندگیم داشتم درس میخوندم و تلاش میکردم که با اون تلاشه خودم رو از جایی که حقم نیست نجات بدم و برسونم به جایی که دوست دارم. حالا کمتر از حقم یا بیشتر از حقم. فقط جایی باشم که دوستش دارم. 
کاری نداریم. نفهمیدم زندگی چطور گذشت چطوری یهو از یه دختر گوگولی فسقلی احساسی تبدیل شدم به یک زن جسور و قدرتمند و مستقل و توانا که سر از اینور دنیا در آورد. این روزا اکثر ادما مهاجرت کردن یا اگر خودشون اینکارو نکردن حداقل دخترخاله ای پسرخاله ای همسایه ای اشنایی رو داشتن که مهاجرت کرده. یعنی یه چیز روتین شده! خیلی عادی. و اصلا هم دستاورد خاصی نیست. صرفا تغییر محل زندگیه وگرنه تو همچنان همون ادمی اگر نخوای که تغییر کنی شاید حتی بدتر هم بشی.
حالا چرا من بعضی وقتا یهو کرک و پرم میریزه؟ بخاطر اینکه از هیچی یه چیزی ساختم! ببین من واقعا واسه امتحان آیلتسم یه کلاس نرفتم! یه دوره نداشتم. چهارتا کتاب خفن نداشتم. حتی کتاب تستهایی که داشتم هم یه خانمی توی اینستا بهم رایگان داد. ببین هزینه نکردم حتی. یه بار بیشتر امتحان ندادم و همون یه بار هم C1 گرفتم و تمام. 
الان توی دنیای جدیدی زندگی میکنم که مطلقا همممممممه چیزش با قبلی فرق داره. و دیدم که چقدر توی ایران تو رفاه بودم حتی :))) زندگیم تک بعدی بود. تا پایان لیسانس فقط درس خوندم. توی دوسال بعدش هم توی دوتا موقعیت شغلی متفاوت کار کردم با حقوق ناچیز و به همراه زبان خوندن. تمام مدت چتر حمایت خانواده و دوستامو هم داشتم. زندگی زیادی آسون بود! 
و الان یک ساله و اندیه که من یهووووو از کودکی وارد بزرگسالی واقعی شدم
همه اون حمایتهامو با هم از دست دادم، پست قبلی رو خوندی؟ من نرفتم آمریکا! خیلی یهویی و دقیقه نودی اومدم کشوری که حتی زبانش رو بلد نبودم
میگم یهویی در حدی که دو هفته بود ویزام اومده بود و من هنوز نمیدونستم میخوام بیام یا نه! و تصمیم گرفتم بیام و هفته بعدش پروازم بود. وقتی رسیدم نه خوابگاهی داشتم نه خونه ای.. حتی تابلوهای توی خیابون و مترو و… رو نمیتونستم بخونم چون یه زبان بیگانه بود! مردم هم اونقد مایل نبودن انگلیسی حرف بزنن و منم که خجاااالتی و تعارفی :))
توی یک ماه یاد گرفتم چطوری خونه پیدا کنم، نگم از اولین باری که رفتم خونه ببینم! وقتی رفتم توی خونه و مرده در رو بست من گفتم هیچی دیگه زندگیم تموم شد:)) انقد میترسیدم. اما امن بود، خیلی امن. خیلی خیلی خیلی امن! چیزی که توی ایران نداشتیم. و خب بالاخره یه خونه که اشپزخونه داشته باشه و نخوام برم اونو پیدا کنم گرفتم. اون موقع با هوش مصنوعی هم اونقدر اشنا نبودم و خود پروسه قرارداد خونه خوندن اونم ۱۴ صفحه به زبان دیگه که حتی نمیدونی چی هست رو تصور کن!
بعد یاد گرفتم قرارداد برق ببندم. برم اپراتور انتخاب کنم و قرارداد اینترنت ببندم. قرارداد فلان و بهمان و بیسار
خب حالا خونه وسایل نداره چیکار کنیم؟! اونم با پولی که ۵۴ برابر پول ما بود اون موقع… و من پولم محدود بود و با ویزای محدود و تمدید زود هنگام باید پیش میرفتم. خلاصه که از یه خونه خالی تبدیلش کردم به یه خونه که دیگه الان خونه ی منه! پناهگاه امنمه و امروز دارم میز نهارخوریمو عوض میکنم! من عاشق اولین خونه ام هستم که واقعا خونه منه! خونه کوچیک جنگلی عزیزم. سعی کردم عکس اپلود کنم ولی نشد بنابراین لینک رو میذارم
یک ساله که تو کشور جدید درس میخونم، اونم توی رشته ی تقریبا متفاوت از لیسانسم که باعث میشه مجبور شم همه چیزو از پایه یاد بگیرم، کار سخت میکنم! (کار واقعی نه وقت گذرونی! :)) )، زبان سوم یاد میگیرم، خونه داری میکنم، روابطمو مدیریت میکنم، دوست پیدا میکنم، خانواده ام رو توی ایران حمایت میکنم، غصه اونا رو میخورم و..
و درگیر شدید مدیریت زمانم! من توی ایران یاد نگرفتم اینو. چون معمولا زندگیم تک بعدی پیش رفت. و اینجا همه چیزای سخت با هم برام اتفاق افتاده. 
و وقتی میرسم به ماه امتحان و میبینم من نمیتونم مثل بقیه که یا کشور خودشون بوده یا سرکار نمیرفتن و فقط درس میخوندن یا هزارتا حمایت دیگه داشتن برم امتحان بدم، اون روی کمال طلبم میاد بالا و اذیتم میکنه. باید بشینم روزی سه ساعت باهاش حرف بزنم که تو داری همه اینکارا رو با هم میکنی، انگلیسی درس میخونی، یه زبان دیگه زندگی و کار میکنی، غذا میپزی که از گرسنگی نمیری! خرید میری اشغالا رو میذاری بیرون، اجاره خونه رو یادت نمیره پرداخت کنی، مدیریت مالی داری، خانواده رو حمایت میکنی، حتی گاهی ریموت واسه ایران کار میکنی، هرچی ارائه و گزارش داشتی رو ترکوندی! خوب انجام ندادی ترکوندی. هفته ای یه بار سرکارت بهت میگن چقدر خوبه که تو هستی.  حالا چی میشه یک ماه دیرتر امتحان بدی؟ چی میشه اگه تاریخ اول رو نری و دوم رو شرکت کنی؟ بس کن دیگه زن عه!
تازه اینا که گفتم نیمی از تغییرات و زیر و رو شدن زندگیم بود. دیگه بقیه اش بماند برای بعد.

+ یه چیزی بگم؟ دلم واسه تعامل اینجا تنگ شده، اگه تا اینجا خوندی واسم کامنت بذار :))

دمت گرم دختر

من یک سال و نیمه مهاجرت کردم و تنها نبودم ولی هنوز برام سخته!

الان دچار شرم شدم که ملت چقدر خفن هستند و من نازک نارنجی :)))

تند تند بنویس لطفا

+معمولا خاموش هستم ولی خط آخر باعث شد کامنت بدم :)

نه بابا من از معمولی هم معمولی ترم :)) 
کلا مهاجرت چالشه و شجاعت هم میخواد پس ب خودت ببال :)) 
اگه شد چشم

ممنون بابت کامنتت، خاموش نباش دیگه! اومدم وبتو ببینم چیزی ندیدم

عنوانو که دیدم اونقدر خوشحال شدم... بهترینا رو آرزو می‌کنم براتون:))

 

به آخرش که رسیدم گفتم چقدر جالبه که دنیایی تغییر رو میشه  توی یکی دو ضفحه خلاصه کرد، با وجود اینکه هیچکس نمی‌تونه حتی تصور کنه تمام اتفاقات خوب و بدی رو که توی این زمان براتون افتاده:")

ممنون از محبتت

اره میشه یک عمر رو توی یه صفحه خلاصه کرد ولی فقط خودت میدونی چی شد و چی گذشت :) درسته

خودت هم موفق ترین باشی

عزیزدلم کجا رفتی؟ چه رشته ای میخونی جدید؟ یادمه آخه عاشق رشته ت بودی که...

چقدر خوب که اینهمه تغییر قشنگ کردی..تو واقعا لایقش هستی چون خیلی پر تلاشی هیچ وقت خودتو دست کم نگیر

فکر کنم از روی آیدی کامنتی که واست گذاشتم بتونی بیینی کجام مه سوجان
ببین رشته ام رو یه جورایی مجبور شدم عوض کنم اما همیشه سعی میکنم این جدیده رو به قبلی وصل کنم. نمیشه ولی من سعیمو میکنم. 
اینو هم دوست دارم. چندین تا رشته دوست داشتم که بخونم
سعی کردم بین علاقه و منطق بیام سمت منطق که تو زندگی جا نمونم:))

ممنونم عزیزدلم همیشه به من لطف و محبت داری. سلامت باشی 

+ تا آخرش رو خوندم

خب راستش کاری به دلیل و فلسفه و... مهاجرت و... ندارم

صرفا این که میبینم یه نفر داره تلاش میکنه و جلو میره به شدت خوشحالم میکنه :)

 

همون قسمتش که گفتین حتی یه کلاس هم نرفتین برای ایلتس یا این که یهویی رفتین توی یه فضایی که حتی زبون اونارو بلد نبودین!

ولی الان خب خیلی نسبت به قبل تغییر کردین و این خود ساخته بودنه برای من خیلی قابل ستایش عه

امیدوارم که موفق تر باشین :)

سلام 
ممنون از نظر لطفتون. سلامت باشید
شما هم موفق ترین باشین

سلااام :)))))

اصلا پروسه رو خوندم گرخیدم :))))

تصور اینکه یهو این همه تغییر بر آدم وارد بشه ترسناکه . و اینکه خیلی خوب از پسش بر اومدین :)))

ان‌شالله باقی شم بترکونین ✨❤

سلام
اره ترسناک بود :)) ولی نمردم که! رشد کردم. احتمالا اگر یکی از قبل همه چالشها رو بهم میگفت انجام نمیدادم ولی وقتی توی پروسه ای مجبوری پیش بری
ممنون 
سلامت باشیییی یه عالمه

حاجی چقدر خفن...

چه افتخارآمیز...

چه خونه قشنگی. عین فیلما. 

ممنون از لطفت سلامت باشی هوپ جان

پستت رو خوندم و بهت افتخار کردم🫡

تجربه جذابی به نظر میاد

موفق باشی عزیزم❤️

ممنون نلی جان:) همچنین خودت

منم دارم تلاشمو میکنم که برم..

تقریباً با شرایط موجود کشور یکم داره به سمت محال بودن می‌ره ولی من مجبورم برم، سخته اما راه دیگه ای نیست..

حداقل نمیخوام چندسال دیگه شرمنده‌ی خودم باشم.

ببین اگه راجع به مسائل مالیه، باید بری سمت جایی که فاند داشته باشی، یا حداقل رایگان باشه
اگه سیاسی و ویزا و …؛ هیچ وقت این چیزا روی مسائل دانشجویی تاثیر نمیذاره به اون صورت. همیشه کارشون پیش رفته

موفق باشی

مهاجرتم فعلأ تحصیلیه...

ولی خب مالی هم اگه بتونم پاسپورت کشور مقصد رو بگیرم یسری برنامه ها دارم...

ممنونم،شما هم موفق باشید🙏🏻❤️

منظورم مشکلات مالی سر راه مهاجرت بود نه مهاجرت سرمایه گذرای و ..

ممنون

راستش من با خوندن این ماجراها هم استرس گرفتم. :) کارهای اداری توی ایران هم من رو می‌ترسونن، چه برسه که نه زبان رو بلد باشم و نه به قواعد آشنا باشم...

دست مریزاد.

امیدوارم از این‌جا به بعد، موفقیت‌های بیشتری سر راهتون قرار بگیره.


عکس‌ها هم خیلی زیبا بودن... وای!

دیگه از یه جایی باید با واقعیت بزرگسالی مواجه شد، هرچند برای همه اتفاق نمیفته اما من میگم ارزش داره
نمیدونم شاید هم نداره؟ بعضی وقتام میگم کاش مجبور نبودیم این همه راه بیایم :))) ببین کلا بحث انتخابه! همین

چشمات هم زیبا دید
ممنوووون
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
آرشیو مطالب
پیوندهای روزانه
Designed By Erfan Powered by Bayan