خبر اول؛ دیشب مقاله ام سایت خورد :)) توسط دوستهای خارجی عزیزمون. ولی هنوز فرصت نکردم مقاله شون رو بخونم ببینم چی بوده.
سه تا مقاله هم از استادم و دوستام در دست چاپه که اونام از مقاله ام استفاده کردن. همین دیگه خوشحالی مقطعی بود که اومد و رفت.
دوست ندارم خودم رو با کسی یا چیزی به جز گذشته ام مقایسه کنم، تنها چیزی که برام مهمه اینه که امروزم بهتر از دیروزم باشه و شب که میخوام بخوابم یه چیزی بهم اضافه شده باشه.
ولی مسئله ام اینجاست که افتادم تو دام خود ایده آل گرام و گاهی اذیتم میکنه. دائم در مقایسه ی چیزی که میتونست باشه و چیزی که هست. نه که قدردان تلاشهام و موفقیتهام نباشم، اتفاقا توی بازه چندماهه کار چند سالو کردم و جلو افتادم ولی یه چیزی تو وجودم میگه اگه دو سه سال قبل شروع کرده بودی الان خفن ترین بودی :))
و این باعث میشه هرروز تشنه تر شم برای بالا رفتن.
ولی کار مفیدی که کردم اینه که حریص نیستم دیگه، فقط تشنه ام. حواسم به خودم و روح و روانم هست که مچاله ش نکنم تو این دویدنها.
داشتم فکر میکردم کارم آسونه، تایمش کمه و میتونم بگردم دنبال یه شغل دوم. ولی دیدم فعلا میتونم به جای اینکار برم یه مقاله دیگه رو شروع کنم به نوشتن، دومی رو که هنوز استادم سابمیت نکرده ( که ای کاش کرده بود و به چاپ نزدیکتر بودم)، برم یکی دیگه بنویسم تو این بازه ی دو سه ماهه تا فارغ التحصیلی. بعدش که دانشگاه تموم شد شغل جدیدو جایگزین کلاسها کنم. اینطوری کمتر بهم فشار میاد و بیشتر بازدهی داره.
هرچند هنوز میترسم برا استارت مقاله توی این شلوغیم ولی جهت فرار از ترس و تنبلی همین الان که دکمه ی ذخیره و انتشار این پست رو زدم میرم با استادم مشورت میکنم برای شروع که راه فرار نداشته باشم:))
- شنبه ۱۵ آبان ۰۰