از شب تولد قبلیم یک سال گذشت! شبی که برام پرررر بود از سوپرایز ، هم خوب هم بد
اول با کادوی هیجان انگیز اکثر دوستام و سوپرایز و جشن خانواده ام از شادی و ذوق اشک شوق ریختم و حس کردم خوشبخت ترین آدم روی زمینم
و در پایان شبش یک اتفاق به ظاهر ساده انقدر قلبم رو به درد آورد که تا صبحش گریه میکردم!ولی این بار از شکستن،غم،بی ارزشی
الان که به خودم و راهی که توی این یک سال اومدم نگاه میکنم حسی جز افتخار و شادی ندارم.ممنونم از خودم که یک سال تمام برای رسیدن به این نقطه جنگید و بهم نشون داد تنها قهرمانم تا اخرین تولدی که بیاد خودمم نه هیچکس دیگه.حس میکنم امروز حقیقی ترین تولد عمرمه و واقعا یک من جدید متولد شده که معنای واقعی زندگی رو فهمیده و داره خودش رو ذره ذره کشف میکنه، میخوام از بودن با خودم توی این روز که مال منه لذت ببرم و برم براش هدیه بخرم
چون فقط خودم میدونم چقدر امسال تولدم مبارکه و پوشال اون شادیهای ظاهری قبلی ریخته و درونم چخبره :)
خداروشکر
کتاب شعرم رو به مناسب تولدم رندوم باز کردم و این اومد
از صبا می شنوم مژده ز یارم آید/همرهش بوی خوش از زلف نگارم آید
هر شب از سوز دلم همدم پیمانه شوم/تا سحرگه که به دل شوق شرارم آید
دل به سودای رخش می رود از خانه برون/بامدادان ز سفر خسته کنارم آید
همدمی کو که شود ساقی شبهای خمار/تا بگوید ز چه ره یار، دیارم آید
آن نسیمی که سحر از رخ جانان آرد/تا که بر دل گذری کرد قرارم آید
در خزانم و مهیای سفر گشته دلم/وعده بیجا ندهم تا که بهارم آید
هر که دلدار دلش یار نهانش بوده/چون شباهنگ به که گوید که نگارم آید
شعر از استاد شباهنگ عزیز
سال نوتون مبارک دوستای عزیزم.امیدوارم پر از شادی و سلامتی باشید.نبودم چون سرم خیلی شلوغ بود.و ممنونم از لطفتون که حالم رو پرسیدید.
- يكشنبه ۱۵ فروردين ۰۰