!…سه نقطه های دل لیمو...!

عجله نکن ! زندگی همین روزاست !

دلم در وطن بوی غربت گرفت

گاهی وقتها یه حرف هایی توی دلته که نمیتونی بگی به کسی ، انقدر تو دل و ذهن و فکرت میمونن تا تبدیل به درد میشن
گاهی وقتها به چیزهایی فکر میکنی و به نتایجی میرسی که همیشه ازشون فرار میکردی
گاهی وقتها اتفاقاتی برات میفتن که خودت رو غریب و تنها میبینی ، راضی میشی که حتی یه سایه نگهبانت باشه اما همونم نمیتونه باشه... نمیدونم چرا
گاهی وقتها زندگیت میشه مثل من! به خودت میای و میبینی خیلی وقته که نه تنها هیچ چیز اونطوری که تو میخواستی نبوده بلکه خلاف استاندارد ها و حداقل هات هم بوده
بهتره بعضی وقتها سکوت کنی و اجازه بدی اگه کسی دوستت داره حرفهاتو از نگاهت بخونه نه از کلماتت
اگه حتی کلماتت رو شنید و اثری نداشت چی؟ باز هم نمیدونم
دلم غمباد گرفته بچه ها ...از سیاستهای آدمها خسته شدم وقتی خودم صاف و صادقم با همه.
نمیتونم به چیزی فکر کنم.خودم رو گم کردم و دارم کم کم همه ی حسهای قشنگم رو از دست میدم انگار ، حالا یا مقطعی یا دائمی .. اینم نمیدونم دیگه
ازتون میترسم آدمها
ازتون میترسم
از همتون
بیشتر از همه از شمایی که لباس مهربونی میپوشی و ادعا میکنی خیرم رو میخوای
آرشیو مطالب
پیوندهای روزانه
Designed By Erfan Powered by Bayan