میدونی چی شد؟
درسته من حالم خیلی خیلی بدتر از بد بود ، اما حواسم به اون هم بود
رفیقمو میگم.
وقتی حال منو دید ، وقتی رنگ پریده ام رو دید خواست کل برنامه و زندگیش رو بذاره کنار و 300 کیلومتر رو بخاطر من طی کنه بیاد پیشم.
من هنوز هم حالم بد بود اون موقع ، اما خجالت کشیدم از خودم.از اینکه چرا تا وقتی یکی مثل اونو داری باید اجازه بدی اینطوری شی حتی.اصلا مگه میتونی؟
و امروز حال روحیم خوب اما جسمیم داغونه.
بین درد کشیدن ها و تنهایی از خودم مراقبت کردنهام به نگاه نگران تو فکر میکنم.به اینکه چقدر هوامو داری و چقدر خوشحالم دوستی مثل تو دارم.
هفت ساله که داری ثابت میکنی کسی شبیه تو نیست و نمیشه :)
من اگه تو این دنیا یه رفیق دارم اون تویی.
- پنجشنبه ۲۵ بهمن ۹۷