شهر خودمون که بودم با اینکه اکثر خیابون ها و مسیرها رو بلد بودم باز هم تنهایی جایی نرفتم
همیشه با خانواده بودم.
و الان یک هفته ست که اینجام.مثل ماهیی که از یه ظرف امن رهاش کردن توی دریا
سیر فوق العاده قشنگی رو دارم طی میکنم
چند بار با هم اتاقی هام از دانشگاه رفتیم بیرون و نهایتا یک کیلومتر دور شدیم و برگشتیم :)) که خب اون چیزی نبود
و الآن؟! ساعت هشت صبحه و یک ساعته که خارج از دانشگاه و تنهام
در مترو به سر میبریم
مسیرها رو هم بلد نیستم ولی دارم به سمت مقصدم حرکت میکنم به هر حال
همچنان که پست مینویسم توصیه های ایمنی مادرجان هم میخونم.کاش وقتی برگشته بودم خوابگاه بهش میگفتم نه قبل از رفتن
و این پست تمام چیزی که میخواستم بنویسم نیست!
ادامه دارد ، شاید
- پنجشنبه ۱۲ مهر ۹۷