واسم سواله ترم یکی ها چطوری به این زودی دو نفره شدن مثلا ! روز اول کلاس اول دو نفر دست تو دست وارد شدن! کنار همدیگه هم میشینن دوستامون :)) کی وقت کردید آشنا شید؟!
خود دانشگاه هم که کلا بماند.فضا بزرگ و آزاد و ملت هم خوشحال :))
من تا الان هیچ کدوم از اون سخت گیری ها و قانون هایی که قبل از دانشجو شدنم از دانشگاه شنیده بودم رو ندیدم.هیچ کدوم ها !
چرا انقد سیاهنمایی میکنن ملت؟
برنامه کلاس ها عوض شد و حالا دیگه صبح ها هم کلاس دارم :( حیف شد. به قول دکتر قاف ترم خیلی سنگینیه از همین اول :|
از کلاس و هم کلاسی ها بخوام بگم نمیتونم
چون تا الان فقط دوتا کلاس رفتیم ، بدون هیچ معارفه و تدریسی
ولی بچه های خیلی درس خون و پیگیری به نظر میان.یکیشون هم که کلا تو فاز رنکینگه :)) هر استادی میاد همین سوال رو میپرسه.سوژه شده و با وجود تمام خنده های بچه ها بازم بیخیال نمیشه
دلم واسه اون سه چهار نفری هم که وارد کلاس میشن و سلام میکنن و کسی جواب نمیده میسوزه! صدای منم به گوششون نمیرسه.
دیدن این که اکثر هم کلاسی هام هم ساکن تهرانن واسم یک لحظه حس جالبی نداشت و درک نکردم چرا. میان و میرن. منم فقط میام!
هنوز کتابخونه مرکزی دانشگاه رو پیدا نکردم(در واقع نرفتم). و دارم به این فکر میکنم چرا با اینکه تو ذهنم بود ماشین حساب مهندسیم رو بیارم باز یادم رفت که حالا لنگم و نمیدونم بگم واسم پست کنن یا بخرم
یا اینکه کتابی که امروز استاد معرفی کرد و گفت سر کلاس داشته باشید رو با توجه به اینکه فقط به اطلاعات مسائل نیاز داریم رو بخرم یا با نسخه pdf ش زندگی کنم
- يكشنبه ۸ مهر ۹۷