دیگه خیلی وقته به کتاب های داستانی علاقه چندانی ندارم.در واقع میلی که به خوندن کتاب های روانشناسی و فلسفی و... کلا کتاب های غیر داستانی دارم خیلی خیلی بیشتره.واسه همین نمیتونم بگم داستان خوبی بود یا نه.اما اون پایانش که نویسنده تو رو مجبور میکنه کتاب رو دوباره بخونی واسه کشف رمز خیلی واسم باحال بود.اما هنوز نرفتم پیداش کنم. شماهایی که خوندید یادتونه رمز چی بود به من هم بگید ؟ :)))))
این کتاب رو دوستم الف جان بهم هدیه داد
از روزبه معین و تا جایی که دیدم همه اهالی بیان خوندنش :))) احتمالا من اخرین نفرم
از خوندن جمله هایی از کتاب خیییلی لذت بردم و زیرشون خط کشیدم ! جنس کاغذ کتاب هم خاص و دلپذیره. موافقید؟
بخش هاییش رو اینجا می نویسم :
آدم ها وقتی بزرگ میشن اگه کسی رو دوست داشته باشن اون دوست داشتن خیلی ارزشمند میشه.منظور من از بزرگ شدن بالا رفتن سن نیست. این فهمیدنه که آدم ها رو بزرگ میکنه
عاشق شدن مثل گوش دادن به صدای پیانو توی یه کافه شلوغ میمونه.اگه بخوای به اون صدای قشنگ گوش کنی باید چشم هات رو ببندی و از بقیه صداها بگذری...... تو اون صدای قشنگی بودی که من بخاطرش هیچ صدایی رو نشنیدم
یه داستان نیمه کاره خیلی بهتر از یه داستان با پایانی مسخره ست....هیچ چیز بهتر از یه از برق کشیدن به موقع نیست.حتا اگه می تونستم رابطه های عشقی و انسانی رو هم به موقع از برق می کشیدم.اون وقت همه با یه داستان نیمه کاره قشنگ می رفتن خونه هاشون
دفترچه تلفن من پر از اسم های جورواجوره اما وقتی دنبال کسی میگردم تا بتونم چند کلمه ای باهاش حرف بزنم می بینم که به صورت مفتضحانه ای هیچکس رو ندارم!
اول این که کسی که تمام شرایط مورد علاقه ات رو داره الزاما نمی تونه همسر خوبی واسه ت باش. دوم این که کسی که حاضره همه کار واسه ت بکنه الزاما تا همیشه اون جوری نمی مونه. و سوم این که کسی که بی تفاوت می گذره می تونه یه برنده واقعی باشه!
انتظار کشیدن ترسناکترین قسمت دوست داشتن واسه یه دختره.ترس از این که نیاد یا این که خیلی دیر بیاد.اما من فکر می کنم اگه یه روز به پسری علاقه مند بشم خودم واسه به دست اوردنش تلاش می کنم.چرا؟جواب خیلی سادست!چون من اون رو دوست دارم و میخوام با کسی باشم که دوستش دارم.دوست داشته شدن به تنهایی واسه من کافی نیست!
درسته تفاهم نداشتن اوضاع رو سخت میکنه اما بی تفاوت بودن به اون عدم تفاهم اوضاع رو وخیم تر میکنه
من از نظر تو ادم معمولی هستم چون دست هام زور چندانی ندارن.یه بازیگر معروف و دلربا نیستم و پولی هم ندارم تا مثل دیگران واسه ت کادو بگیرم.اما چیزهایی درباره من پیچیدگی های ذهن من و قلب بزرگ من هست که تو شاید در هنگام کار کردن تلویزیون دیدن یا خندیدن با دوست هات متوجه نباشی ولی هنگام تنهایی اهنگ گوش دادن و خوابیدن همه چیز فرق میکنه.اون وقت خاطرات حرف ها و داستان های من جان می گیرن ... من اسم این رو گذاشتم نفوذ
شکست در لحظه اخر تلخ ترین نوع شکسته
وقتی بزرگ شدم فهمیدم خیلی از رفته ها دیگه بر نمیگردن
من واقعی ام کجاست؟منی که می تونستم یه چیزی رو با تمام وجود بخوام و واسش بجنگم.خودم رو کجا گم کردم؟
فکر می کنم که خدا سه چیز رو با ذوق بیشتری افریده.زن هنر و عشق! اما در عجبم که تو را با چه شور و حالی آفریده.. زن هنرمند عاشق!!
اگه پیر شی و اونی که می خوای کنارت نباشه جای همه چیز خالیه.خالی خالی
- سه شنبه ۲۳ مرداد ۹۷