دوران دبیرستان (هاه!!) یه معلم زیست مرد جوان ۲۳_۲۴ساله داشتیم که واقعا موفق بودن توی رشته اشون , خودشون راه ارتباطی برای پس از مدرسه در اختیارمون گذاشتن که من در ارتباط نبودم باهاشون خلاصه
من عشق پژوهش بودم و ایشون هم کمک کردن ما یه تحقیق انجام بدیم و میل کنیم و نهایتا بین هفتاد هشتاد نفر گفتن تحقیق من بهترین بوده *.*
حالا چندتا سوال داشتم که تنها کسی که میتونست خیلی خوب پاسخگو باشه , اوشون بودن! سوالها رو به دوستم الف گفتم و رفت پرسید.تهش تخصصی شد مجبور بودیم بگیم واسه منه دیگه :)) دلیل اینم که خودم نرفتم مستقیم بپرسم خب زشت بود بعد از دوسال یهو تماس بگیرم و بگم اره من واسه سوالم مزاحم شدم نه احوالپرسی :\
خلاصه گفتن اگه ممکنه خودم تماس بگیرم و ...
دیشب(یعنی همین چند ساعت پیش) واتساپشون پیغام گذاشتم!! طوماری نوشتم و توضیح دادم , در جوابم یک خط نوشتن که "میخوای .....؟ "
همونجا دگرگون شدم!! اینکه یهو یکی که هیچ شناختی از من نداشت ته ته قصه ام رو حدس زد باعث شد حس کنم من اون هدفمو فتح کردم!! دلم میخواست زودتر offline شم و تمام انرژی اون جمله رو ذخیره کنم واسه سالهای پیش روم
هنوز معتقدم بین هدف و آرزو تفاوت هست
اما اسم "آرزو" برازنده تره واسش. کلا انرژیش مثبت تره!
آقاجان! من آرزومو میخوام!! دلم میخوادش واقعا.عاشقشم! میشه زودتر بهش برسم؟میشه راهم هموار باشه؟یا اگه پر پیچ و خم بود از پسش برآم؟لطفا!!!
+چند پست قبل اومدم غر زدم گفتم دلم واسه لیمو تنگ شده , حالا کم کم دارم برمیگردم به همون لیموی قبلی
آرزوهام دوباره زنده شدن
تو فقط بیاا برسیم لیمو! :))
+آهان! یکی از آرزوهامو گم کردم! نیستش! کجایی؟!
- يكشنبه ۲۴ تیر ۹۷