تصور کن فرد پر مشغله ای هستی ولی با تمام شلوغی ها حواست به عزیزانت هست , اگر کمکی از تو بخواهند نه نمی گویی و ترجیح میدهی به جای بهانه تراشی فشرده تر کارهایت را انجام دهی تا دل دوستانت را هم نشکنی
بعد نوبت به خودت که می شود , در روزهای شلوغی شان تو را از یاد می برند ! گرفتارند و وقت ندارند
اگر کمکی ازشان بخواهی , بهانه ها را یک به یک ردیف میکنند
ساده بگویم ؛ آماده اند تا دلت را مثل شیشه با سنگ تکه تکه کنند. دست خودشان نیست , آدم های بدی هم نیستند. تک بعدی اند
تو هم تمام این داستان ها رو می بینی , لمس میکنی , می گذری . اما من از آن روزی می ترسم که بشوی لنگه ی یکی از همان ها
یا نه ... ترس واقعی ام از روزیست که خودت را تک و تنها میان خیل عظیمی از رفیقان به ظاهر رفیق بیابی...
شاید هم کوله بارت را بستی و گذاشتی و رفتی!
- پنجشنبه ۱۷ اسفند ۹۶