برگردم به دوازده سال قبل...وقتی وارد مهد شدم گفتن دوست داری در آینده چه کاره بشی؟!
یادمه وقتی ازم اینو پرسیدن توی ذهنم با همون حالت بچگی چندماه قبلمو به خاطر آوردم که توی آشپزخونه درحال بازی با فافا خوردم زمین و جمجمه ام دوز برد و یک روز بیهوش بودم,وقتی چشمامو وا کردم یه پزشک بالا سرم بود! با خودم گفتم منم دوست دارم پزشک شم جون آدمها رو نجات بدم
من سالهای کودکیم تا دوم راهنماییم به شدت بچگانه و خوش گذشت! دقیقا همون بچه ای که توی بهشت نادانیه و به هیچی فکر نمیکنه,بی دغدغه ست...
از دوم راهنمایی تا اول دبیرستان من ده سال بزرگ شدم!! طوری که وقتی با کسی صحبت میکردم و سنمو میفهمید باورش نمیشد این سنم باشه
دبیرستان که اومدم موقع انتخاب رشته گفتم طبق اولویتم انتخاب رشته میکنم.همون آزمونی که سال اول میگیرن.قبل از انتخاب رشته مامانم میگفت برو رشته ریاضی و من زیاد استقبال نکردم,اگه رفته بودم شاید خیلی زودتر به هدفهام میرسیدم
یه برهه از زمان هم میگفتم میخوام برم گرافیک یا معماری بخونم,که خب اصلا حتی معلمهام هم حمایتم نکردن
نتایج اومد و اولویت من رشته تجربی بود! اتفاقا خوشحال هم شدم که حتی واقعیت هم با ذهنیت بچگی من هماهنگه
شاد شاد رفتم تجربی:)) دوست داشتم پزشک شم دیگه طبیعی بود:)
وقتی میرفتیم سرکلاسها مینشستیم و معلمها صحبت میکردن,اصلا نمیپرسیدن شما دوست دارید چه شغلی داشته باشید! فقط میگفتن درس بخونید که پزشک شدن آسون نیست!!!
وقتی ن.ش میگفت من دوست دارم پرستار شم پوزخند میزدن که نهههه تو استعدادت بیشتر از ایناست بخون واسه پزشکی! وقتی اون یکی ن.ش میگفت میخوام معلم شم میگفتن نههه تو میتونی پزشک شی!!!
از وضعیت این دوتا ن.ش بخوام بگم اینه که اولی بعد از کنکور مشاور گرفته و میخواد کنکور 97 پزشک شه!! دومی هم خیلی رشته ها از جمله تربیت معلم رو چرت! میدونه!! و اگه امسال قبول نشه میمونه!
دوست صمیمیم ف هم همیشه میگفت من نمیتونم حداقلش ده سال درس بخونم پزشکی چیه؟!من میخوام فیزیوتراپ شم
و حالا که میدونه قبول نمیشه,بقیه رشته ها ازجمله پرستاری و مامایی و تربیت معلم که به درد نمیخورن,میخوام پزشک شم!!(جان؟!!!)
راستش نه برام مهمه که بقیه برنامه شون واسه زندگیشون چیه نه لازم بود بنویسم پستو طولانی کنم.ولی اگه میبینید یه عده کورکورانه پافشاری میکنن واسه پزشک شدن تقصیر خودشون نیست,تقصیر سیستم آموزشی کشورمونه که نسخه های کپی شده تحویل دادن.من اینو توی دنیای واقعی زیاد دیدم که رتبشون بالای بیست هزاره و هی میمونن,مثلا مورد داشتیم چون پسرخالش دندون میخونه اونم میخواد پزشک شه که به چشم پسرخالش بیاد!!! فکر کن!!
البته من افتخار میکنم به اونایی که واقعا "هدفشون" براشون مهمه و پافشاری میکنن,کم پیدا میشن همچین آدمهای مصمم و با اراده ای, اونایی که تحت هیچ شرایطی کوتاه نمیان:)
من بعد از کنکور خیلی فکر کردم...به خودم,آینده و شرایطم,هدفهام و...
رفتم راجع به اکثرا رشته های تجربی هم خوندم,فقط اینو که چه درسایی دارن و چطوری هستن
ولی هنوز با کسی صحبت نکردم واسه مشورت, که تصمیم فعلیم درسته یا نه
تا حالا شده فکر کنی ببینی از زندگی "واقعا" چی میخوای؟ امان از روزی که خواسته هات اونقدر زیاد باشن که دعا کنی عمرت بهشون قد بده حداقل! ولی خیلی خوبه:) هیچوقت ناامید نمیشی و همیشه یه انگیزه ای واسه زندگی کردن داری
+چون پست خیلی طولانی میشه دو بخشش میکنم! بقیه اش واسه پست بعدی...شاید انتظار پست بعدی رو نداشته باشید!
+اینارو صرفا مینویسم برای سالهای آینده خودم که میدونم همچنان وب نویسی رو همراهم دارم و خوندن این افکارم خالی از لذت نخواهد بود!
- شنبه ۷ مرداد ۹۶