18 ساله شدم!!
امیدوارم همون سن خاصی باشه که تصور میکردم *_*
هرسال خودم هم به خودم هدیه میدادم! و امسال یکم متفاوت بود.نمیدونستم با چی میتونم خودمو خوشحال کنم! برای گرفتن هدیه تولدم از خودم باید صبر کنم:)
من از چارچوب تنگ و منجمد کلاس به خیابان نگاه می کنم که خمیازه کشان در امتداد گرم و همیشگی روز نشسته و پایان کار روزانه را انتظار میکشد...!
و شما منتظرید تا من برگردم و برایتان آسمان هنر را در تنگ بی قواره ی چهارگزینه ی یک تست قاب بگیرم
راستی که چه فاصله ی دور و بیهوده ای است از آن سوی میز تا این سوی آن
ای کاش میزها را جمع میکردند
و ما می نشستیم
و سفره ی دلمان را باز میکردیم
و می خندیدیم
و شعر میخوردیم...!
هامون سبطی
: : : حوالی من بوی رفتن می آید...!
- سه شنبه ۱۵ فروردين ۹۶