الان وضعیتی دارم که دقیقا نمیدونم چه کنم :||
بهش که فکر میکنم نمیدونم بخندم یا گریه کنم واقعا؟! از طرفی خیلی بعیده از من خنده داره,از طرف دیگه هم فاجعه ست:|
نمیدونم بخوابم که یادم بره یا بیدار بمونم راه چاره پیدا کنم
یه ندایی از درون میگه بجنگ!! نخواب!! ادامه بده!!
√هی میگم باهاش چت نکن خوشم نمیاد , میرم سمتش نمیذاره حرفهاشونو بخونم! روز بعدش میاد میگه میدونی چرا نذاشتم بخونی؟!داشتم راجع به خودت صحبت میکردم,هرچی به خانواده اش گفتیم که فایده نداشت,حالا به خودش گفتم تو نرمال نیستی,اصلا یه جوری گفتم که فکر کنه دیوونه ای!! اخرش هم گفت تورو خدا مراقبش باشید!!!
و من :|
حالا این که خوبه!! چندشب پیش میخواست مروارید مانندمونو ادب کنه!! میگفت لیمو رو ببین یک وجب قد داره ها ولی یه روح بزرگی داره,اصن یه شخصیتی داره که بیا و ببین!!بچه هم که بود بچه نبود!!
من :||
من قدم کوتاه نیست واقعا :||| نییییست :|| اصلا همینه که هست :-\
#چه کنم؟!
الهی نگاهی لطفا :|
- جمعه ۲۱ آبان ۹۵