!…سه نقطه های دل لیمو...!

عجله نکن ! زندگی همین روزاست !

ده سال بعد

نمیدونم...!  شاید زنده باشم , شاید نه 
اگه زنده بودم...
من هنوزم همون لیموام! همون جودی ام! همون ... :)
میشه مهربون بود و مهربون موند... میشه همیشه لبخند زد ...
میشه همیشه اروم بود...
حتی با تمام دغدغه ها... 
یه روزی از ده سال بعد , همه چیزو رها میکنم و خودم و خودم میرم قدم میزنم , فارغ از هر فکری , فارغ از هر ادمی... پر از ارامش و لبخند , یادم میارم این چالشی که بهش دعوت شدمو , یادم میارم تمام روزهایی که گذشت و میگذرنو
اینو بهت قول میدم لیمو!
نمیتونم بنویسم ده سال بعد ایرانم یا نه , ازدواج کردم یا نه , شغلم چیه , یا هرچیز دیگه ای ...نمینویسم چون ما از فردای خودمون هم حتی خبر نداریم چه رسد به ده سال بعد!
ولی با توجه به گذشته و حالی که دارم میدونم ده سال بعد هم  راضی ام.اونقدر تلاش کردم که نخوام به گذشته برگردم. به هدفهام رسیدم و زندگی هنوز واسم قشنگیاشو داره , ده سال بعد هنوزم پررنگترین بخش زندگیم کاغذهای خط خطی کتابهاست و هنوز عشق به زندگی در من زنده ست :)

عکسو بچسب :-))

یه روز هم اینترنت قطع شد و تا سه چهار روز بعدش وصل نشد ، حتی یه شب برق هم قطع شد :-D
برای اولین بار در طول پاییز هوا ابری شد و بارون بارید و بارید و بارید  (سه روز)
و نتیجه بارشها شد این عکس

ارزششو داشت :)

+سآرآ کجایی؟

۱ ۲
آرشیو مطالب
پیوندهای روزانه
Designed By Erfan Powered by Bayan