!…سه نقطه های دل لیمو...!

عجله نکن ! زندگی همین روزاست !

جواب سوال های شما درمورد خوابگاه و دانشگاه+ توضیح

سلام
بریم سراغ اصل مطلب!
بله من از راه نسبتا دوری اومدم دانشگاه. تقریبا 1000 کیلومتر با خونه فاصله دارم و خوابگاهی ام
یه اتاق پنج نفره با تخت های یک طبقه! که از این نظر به شدت راحته
بقیه خوابگاه ها رو نمیدونم اما خوابگاه من از نظر اندازه اتاق و کمد و سرویس بهداشتی و آشپزخونه خوبه.راضی و راحتم. فقط دیوار اتاقش زیادی شلوغه! که شخصا بازم باهاش مشکلی ندارم.اما هم اتاقی هام باهاش مشکل دارن
این که توی خوابگاه بهتون سخت بگذره یا نه کاملا به شخصیت خودتون بستگی داره
راستش من میترسیدم اون اوایل! چون توی خونه خودمون حتما باید اتاق خودم میخوابیدم.تنهای تنها.و در رو هم عموما قفل میکردم و لباس های راحت تری میپوشیدم
فکر میکردم اگه بیام توی یه اتاق پنج نفره دیگه خوابم مختل میشه و خیلی اذیت میشم.اما بعد از سه چهار شب عادت کردم.
مسئله ی آشپزی زیاد مطرح نیست چون تا پنج شنبه غذای سلف رو دارید.و حتی میتونید پنجشنبه ها واسه جمعتون هم پرس اضافی سفارش بدید
توی این یک ماه به جز روزهای اول که کارت سلفم فعال نشده بود من فقط یک بار آشپزی کردم
به نظرم آشپزی کردن اینجا میتونه از سخت ترین کارهاش باشه.حداقل واسه من
این از این! سوال بعدی درمورد فاصله و خونه رفتن
اگه خود دانشگاه رو بخوام بگم که غالب دانشجوها از خود تهران و کرج و ری و... میان.و خوابگاهی نیستن.
بقیه هم که خوابگاهی هستن به خونشون نزدیک تر از من بودن 90% اونایی که تا الان دیدم
هر آخر هفته اتاق ما خالی میشه! و دو نفر میمونیم
یکی من.و اون یکی متغیره
راستش من قصد داشتم ترم اول اصلا خونه نرم.و دیدن بچه هایی که آخر هفته چمدون به دست محوطه خوابگاه رو طی میکنن واسم سخت نبود.اونایی که شمالی ان هر هفته تقریبا میرن خونشون.بقیه بچه ها منتظر یک روز تعطیلات اضافی ان.این اخر هفته اکثر خوابگاه ها خالی شدن! همه رفتن
همه هم کلاسی ها و هم خوابگاهی های من خیییلییی نگران منن که چرا نمیرم خونه:)) که من ترجیح میدادم نگرانیشون رو طور دیگه ای نشون بدن نه با حالت بدی که حس کنم وای چقدر سخته واسم! به هر حال این نوید رو باید بهشون بدم که سه روز دیگه میرم خونه!
برای اینکه شما برید خونتون یا نه باید فاکتورهای مختلفی رو در نظر بگیرید
مهم ترینش توی این وضعیت به نظر من جنبه اقتصادی زمانیش هست.اینکه آیا اون مدت زمانی که میتونید خونتون باشید به نسبت هزینه ای که برای خونه رفتن می دید ارزشش رو داره یا نه
که اگر راهتون دور باشه کمتر جواب مثبت میگیرید
مثلا وضعیت منی که حدود ده تا دوازده ساعت با خونه فاصله دارم با اونی که با بیست هزارتومن و سه ساعته میرسه خونشون خیلی متفاوته!
اگه شخصیت وابسته ای داشته باشید دوری زیاد براتون سخت میشه.وقتی مریض میشید(مثل الان خودم)تنهایی باید برید دکتر و از خودتون مراقبت کنید.نمیتونید امیدوار باشید به آخر هفته ای که میشد برید خونه و خانواده رو ببینید
به طور کلی اگر بخوام بگم
اگر آدمی هستید که از اول زندگی وابسته بودید و هیچ وقت تنهای تنها جایی رها نشدید برای اولین بار خیلی از خونه دور نشید. فاصله های چهار پنج ساعته رو نهایتا انتخاب کنید.یا جایی رو انتخاب کنید که فامیلی چیزی داشته باشید.الان خیلی از بچه های خوابگاه اخر هفته ها میرن خونه اقوامشون که تهران هستن.یه استراحت و تفریح و تجدید قوا دارن و برمیگردن
و نکته خیلی مهم اینکه اگه رشته تون سخت باشه یا دانشگاهتون سختگیر یا هر دو! دیگه زمانی برای فکر کردن به در و دیوار خوابگاه و غذای سلف و .. ندارید! مشغول درس خوندن میشید و یادتون میره کجایید کلا !! 

نمیدونم دیگه چی باید بگم :)) سعی کردم به سوالهای شما فقط جواب بدم.اگه چیزی جا مونده بود بهم بگید

پ.ن: خب ببینید برای هر کسی یه مسائلی مهم و حیاتیه.و ارزشهاشون طبقه بندی میشه. پست قبلی رو که من نوشتم و گفتم اعتماد کرده بودم یه سری برداشت های اشتباه شد
توی همچین فضایی من اولین قدمی که در راستای اعتماد کردن میتونستم بردارم وسایلم بود.یعنی از یه جایی به بعد وقتی با بچه ها اشنا شدیم دیگه نیازی نمیدیدم در کمدم همیشه قفل باشه یا کیفم توی کمد باشه. این اولین گامی بود که در راستای اعتماد کردن برداشته بودم.
با اتفاقی که افتاد دیدم اشتباه کردم.شاید کار اون ها درست نباشه اما مقصر اصلی منم که مراقب خودم و وسایلم نبودم.وقتی من کیف پولم رو میذارم روی تخت و سه چهار ساعت میرم بیرون هر اتفاقی ممکنه بیفته! پس شمایید که باید مراقب خودتون باشید.به قول یکی از دوستان همینجا ، هر قدر هم با کسی توی خوابگاه صمیمی شدید باز هم مراقب باشید و این مدلی اعتماد نکنید
من دوستان چندساله ی دبیرستانم خیلی از مسائل شخصی و اعتقادات و ... م رو نمیدونن.معلومه که هم اتاقی هام هم نمیدونن دیگه! در واقع نگفتم
نیازی هم نیست بگید.
ارزشی که من برای مسائل روحیم قائل بودم بیشتر از مسائل مادیم بود. و خوشحالم که ریسکم هم روی همون مسائل مادی بودی و ضربه بدتری نخوردم
فقط از این به بعد هم مثل روزهای اول باید محافظه کار باشم.یهو فکر نکنید خوابگاه خونه ست و هم اتاقی ها خانواده :)) همچین چیزی نیست.باهاشون خوش باشید و دوستشون داشته باشید اما اعتماد صددرصدی نکنید.

و حال من در رابطه با موضوع پست قبل؟تغییر رفتاری با بچه ها ندادم.فقط دیگه مراقبم
و کلا حسم هنوز به حالت طبیعی برنگشته.منفیه
منم اوایل مثل تو با آشپزی توی خوابگاه مشکل داشتم و تهش یه املت یا کنسرو میخوردم اگه خیلی گرسنم میشد اما الان یکی از تفریحاتمه:))خیلی لذت بخشه که بعضی روزا یه غذای خوشمزه باب طبعت درست کنی.فقط اگه یه نفر باشه که بهت کمک کنه و کارا رو نوبتی انجام بدی خیلی خوب میشه😍اما درکل آشپزی توی خوابگاه خیلی زمانگیره😑
:)))) اره مشکل منم همون زمانگیر بودنش هست
و اینکه خیلی نیاز بهش ندارم حداقل فعلا
کل هفته رو سر کلاسم :/
((: کلا دانشگاهو بیشتردوست داری یا مدرسه رو؟
دانشگاه
ماهیتی هر دوشون یکی هستنا.ولی دانشگاه افق دیدت خیلی بیشتره از همه لحاظ
عزیزمممممممممممم.....حتما که مستقل تر از بقیه همکلاسی هات میشی....شک نکن...
*.* چشمام شکل قلب شدن :)
قربانت مه سوی عزیزم .مرسی
راجب اعتماد و اون پست قبلی ت و حد و حدود ارتباط با بچه ها هم بنویس
نوشتم :)
تشکر فراوان
امیدوارم همیشه در مسیر آرزوهات باشی
خواهش میکنم
مرسی و همچنین شما :) 

من کلا با محیط خوابگاه مشکل دارم با همه چیزش 

ولی خوب آشپزی تو خوابگاه خیلی سخته خیلی خیلی

:)) یکم تلاش کنید سازگار شید با شرایط . اینطوری راحتترید 
من اگه یه ذره مشکل به وجود بیاد عذاب میکشم حالا شما که میگید کلا باهاش اوکی نیستید
بذارید منم به عنوان کسی که خوابگاه های متعددی رو تجربه کرده  (کارشناسی،سربازی و حالا هم ارشد) یه کم منبر برم D:
1-مسائل خانوادگی و عقاید و رازهاتون رو به کسی نگید، چون بارها دیدم که همون جوری که توی خوابگاه صمیمت ها سریع شروع میشه، به صورت ناگهانی هم امکان داره از دست بره، و این میتونه نقطه ضعفی بشه برای شما.
2-مواظب وسیله هاتون باشید که ناپدید نشه!( تا حالا شاهد ناپدید شدن5-6 تا لپ تاپ و یک عدد دوربین بودم، از خوابگاه دخترها هم که چندین بار شنیدم طلا گم شده)
3-اگه کم رو هستید، باید تغییر عادت بدید.کم رو بودن یا زیاد مراعات بقیه رو کردن باعث میشه مورد سو استفاده قرار بگیرید.بعضیا هستند عادت دارند از وسایل شما استفاده کنند، یکی دوبار اشکالی نداره، ولی وقتی ادامه دار میشه آزار دهنده میشه.همچنین توی بحث نظافت و ... باید جدی و بدون تعارف از بقیه کار بکشید:))
4-همه موارد بالا رو جوری عملی کنید که باعث خراب شدن جو اتاق و بحث و ... نشه، چون در بهترین حالت مجبورید 9 ماه با هم زندگی کنید و نبود جو خوب در کنار دوری از خونواده و فشار درس و قیمت دلار، باعث میشه هر روز از دانشگاه بی زار بشید.
5-هیچ گاه به هیچ عنوان پشت سر هم اتاقی تون حرف نزنید.
مرسی که لطف کردید و نوشتید :)
منم استفاده کردم


و اگه لپ تاپم ناپدید میشد خودم رو میکشتم اصن :)))) قابل تصور نیست
چه نکات پر باری (:
:))
پذیرای سوالات شما من باب اشپزی در خانه هستم

×دیدم هر کسی حرفی داره گفتم مزه بریزم:/
:))) کار خوبی کردی شاد شدیم
سخته شهرغریب بودن و خوابگاهی درکت میکنم
:( 
ممنون:)
پست قبلی رو که نوشتی کامنت دونی رو بستی نشد چندتا خاطره از گم شدن ها بهت بگم
صرفا نسبت به هم اتاقیات بدبین نباشی
شبا که میخوابید حتما در اتاقتونو قفل کنید
اگه قفل نمیکنید در یخچالتونو قفل کنید :| :))
بعضیا کارشون اینه که شبا توو اتاقا میگردن و یخچالا رو خالی میکنن :|
من یه شب اتاقمو عوض کردم و یه بطری شیر گرفته بودم و گذاشته بودم توو یخچال، صبح که بیدار شدم چیزی ازش نمونده بود :|
یه سری هم توو آشپزخونه برنج دم گذاشته بودم ، وقتی رفتم بیارمش دیدم یکی به اندازه یه بشقاب پر ازش خالی کرده بود :|
مستر وان حرفای خوبی زد
بقیه کامنتها باز بود :)
یخچال قفل نداره ولی اتفاقا دم دره :)))
خدای من :))) قحطی اومده انگار 


اره خیلی . دستشون درد نکنه
نترسونشون خب، بستگی به آدمش داره.
دوست کاملا می تونه مثل خانواده باشه. چرا ک نه.
کیلگ ترسناک هست ! وقتی با یه نفر خییییلی صمیمی ای و کلی باهاش وقت میگذرونی یهو همون میزنه درب و داغونت میکنه ترسناک نیست؟! باید اینا رو بدونن که انتظارش رو داشته باشن ، که محافظه کار باشن

منم از این دوست ها دارم.اما جو خوابگاه طوریه که چون باهاشون زندگی میکنی فکر میکنی میتوتی زود هم اعتماد کنی.درصورتی که اعتماد نیازمند فاکتورهای دیگست.نه صرفا زندگی زیر یک سقف
دانشگاه من تو شهر خودمون بود
اما واقعا دوستداشتم زندگی خوابگاهی رو تجربه کنم :)
خوابگاه بزرگت میکنه :)
شنبه ۱۲ آبان ۹۷ , ۱۸:۴۲ اجاره آپارتمان مبله در تهران
امیدوارم که تو زندگی تون موفق باشید ...
___________________________
اجاره آپارتمان مبله در تهران
https://eskanbama.com
ممنونم
همان طور که خوردن شراب حرام است خوردن غصه هم حرام است و خوردن هیچ چیز مثل خوردن غصه حرام نیست اگر ما فهمیدیم که جهان دار عالم اوست دیگر چه غصه ای باید بخوریم انشاءالله همیشه شاد باشی❤
خیلی ممنون عزیزم
عالی و کامل
نوش جان
من ترجیح می دم خودشون برن و بنا به تجربیات خودشون داوری کنن تا اینکه از قبل همه رو بترسونیم که فلان و همون یه ذره اعتمادی که می تونن داشته باشن رو با تبر از ریشه بزنیم!
والا ما عادت کردیم به بدبینی و بی اعتمادی. مقصود اینکه می گم نباید دامن زد به این احساس به امید اینکه شاید درست شه. همین بی اعتمادی خیلی برقراری ارتباط رو سخت کرده! 
الآن امروز یک جفت دمپایی گم شده بود پشت در این خونه، تا زمانی که پیدا شه خانواده یه کامیون آدم رو  متهم به دزدی کردند! خنده داره.
پس آدم خوبای این دنیا کجان؟
ما کی هستیم؟
ما هم دزد و دروغ گو و ریاکاریم؟
د نمی شه ک!
یکی از راه های کسب تجربه عبرت گرفتن از دیگرانه
مثل اینه که بگیم کیلگ این یه چاهه! خودت برو تجربش کن که اگه بیفتی توش چه اتفاقی واست میفته
منم نگفتم بدبین باشید.گفتم خوش باشید و خوش بگذرونید و حتی دوستشون داشته باشید.ولی دیگه لازم نیست صددرصد هم اعتماد کنید.
ما حتی 100% به اعضای خانوادمون هم اعتماد نداریم.هممون یه چیزهای پنهانی داریم.غریبه ها که دیگه جای خود دارن

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
آرشیو مطالب
پیوندهای روزانه
Designed By Erfan Powered by Bayan