!…سه نقطه های دل لیمو...!

عجله نکن ! زندگی همین روزاست !

بی اعتمادی

اون اوایل که اومدم خوابگاه خیلی محافظه کار بودم تا وقتی که هم اتاقی ها رو شناختم و با همدیگه صمیمی شدیم
بعدش یکم احساس راحتی کردم.کیفم رو روی تختم میذاشتم و در کمدم رو قفل نمیکردم زمانهایی که خوابگاه و اتاق دوستم بودم
اعتماد کردم شاید. در رابطه با وسایلم البته!
و تا الان دو تا تجربه ی ناخوشایند داشتم
یه بار از خواب بیدار شدم دیدم پک صبحانه ای که داشتم نصف شده! و یکیشون با پک صبحانه ی خودش رفته خونه
دیروز هم میخواستم برم خرید و دیدم پولهای نقد توی کیفم نیستن
من قضاوتشون نکردم.برچسب هم نزدم.اما تمام نشانه های احتمالی رو دیدم و حس کردم
و با این اتفاقات الان حس خیلی بد و ناامنی دارم
باورم هم نمیشه ! 


+ چند نفر درمورد خوابگاه و دانشگاه یه سری سوالاتی ازم پرسیدن که چون خیلی زیاد بود ترجیح دادم توی پست جوابشون رو بدم.و توی یکی از همین روزهای آتی میام و براتون پست می نویسم :)
آرشیو مطالب
پیوندهای روزانه
Designed By Erfan Powered by Bayan