!…سه نقطه های دل لیمو...!

عجله نکن ! زندگی همین روزاست !

فندقم *.*

روزی که اوردیمش نمیتونست راه بره! از همه چیز میترسید و میرفت پشت کامپیوتر قایم میشد!
فقط شیر میخورد
کم کم شروع کردیم بهش ماست دادیم , بعد پنیر
اما حالا؟! گوشت و مرغ و برنج و کالباس و حتی ماکارانی و نون میخوره!
نشستیم یهو می بینیم صداش از اتاق میاد . میریم میبینیم یه ملخ یا پروانه گرفته آورده.اولش کلی باهاش بازی میکنه و دنبالش میدوه , تهش هم میخوردش!
دیشب با بابام توی حیاط داشتیم صحبت میکردیم یهو یه گربه اومد.بابام دلش سوخت استخونهای فندق رو بهش داد.فندق رفت پیشش , هر جا میرفت پشت سرش می دوید , تا اینکه یهو اون گربهه برگشت و شروع کرد به زدن فندق! رسما داشتم منفجر میشدم و با اینکه بابا میگفت ولش کن بذار یاد بگیره رفتم جداشون کردم
دوباره یک ساعت بعد گربهه برگشته بود و دعواشو ادامه میداد که فافا تا انتهای بلوار دنبالش دوید که دیگه برنگرده :d
فندق هم دپرس شده بود! و رفت زیر تخت و تا صبح همونجا موند
تحقیقات نشون داده گربه ها به دلایل مختلفی شکار میکنن! یکی از دلایلش نشون دادن استقلال و توانایی خودشون به صاحبشونه
و اما امروز؟! رفت حیاط و با یه گنجشک برگشت!!!
کتک خوردن های دیشب باعث شد یه تکونی به خودش بده و به جای ملخ , گنجشک شکار کنه!
همین ده دقیقه پیش هم کباب گنجشک شکاریشو خورد!!

+دارم به این فکر میکنم چقددددررر دلم واسش تنگ میشه! بخصوص لحظه هایی که خوابش میاد و با ناز میاد سرشو میذاره روی دستات و میخوابه!
+نام دیگر فندق , فیگیری ست!! 
+ اینم عکس فندقم

اخییی
:-)
وای چه ناز :)
من به کسی که خیلی دوسش داشته باشم میگم فندوق 💜
مرسی :)
*.* اره میاد توی ذهن معمولا
وایی من چقد دلم میخاد یه گربه داشتم. 
:)


خوش امدید .;-)
دوشنبه ۱۵ مرداد ۹۷ , ۲۱:۴۶ .. مــَـمــَّـد ..
چه نازهههههه!!
خدا براتون نگهش داره!!!
مرسی 
:)
چقدر خوبه این!!!!! 
خیلی *.* بابت گربه خودتون هم متاسفم :-(
چقدر دوست داشتنیه. مگه قراره چی بشه که به فکر دلتنگی نبودنشی!؟
ممنون :-)
من قراره اینجا نباشم !

خوش امدید .
آخیییییییییییییی
:-))
چه چشمای خماری
خستست :))
دلم برا گنجشکه سوخت 😭😭😭
نظام طبیعت همینه دیگه متاسفانه کاریش نمیشه کرد
خودش کشتش!
من یه دونه دوتا نداشتم که :)) 
۷ تا بودن...
سوگلی فلفلی بود...
خلاصه که سپردمشون به خانواده و اومدم...
الان جوری شده میرم خونه ، مثلا مرغ داریم ، بابام دعوام میکنه بذار به استخون مرغت یه ذره گوشت بمونه بدم بچه ها ! :))
بهش میگم برام پنیر تبریزی بخر ، میبینم با ۱۰ کیلو سنگدون مرغ اومده خونه 😑 
میگم پنیر من کو ! 
میگه یادم رفته ! 
گربه ها یادشه اما من نه !!! 
خلاصه که برو عزیزم 
پس فردا به همین حسودی میکنی 😂
هفففت تاشون تو خونه پیش خودتون بودن؟یا تو حیاط؟
اخه این تو خونه زندگی میکنه واسه تفریح میره حیاط و برمیگرده :-D هفت تا رو چجووری کنترل کنیم :)))

:))) عب نداره اصن مریم :-D من بیشتر از همه بهش میرسم و غذا میدم و مراقبشم و ... میترسم ولش کنن به امان خدا.به این برسن کافیه
وای وای پشماشووووو
من ب گربه نگا کنم ی جور میشم الانم گوشیم دور نگه داشته بودم حس میکردم پشماش میخوره ب دستم
من اولش میترسیدم اما الان صبح تا شب بغلمه :)))
با اینکه گربه دوس ندارم :(
ولی بخاطر لیمو میگم اوخیییییییی *_*
نمیدونم چرا گربه دوس ندارم لیمو :(
حیف سگ نجسه وگرنه خیلی خوبه ^_^
من تا قبل از فندق هیچی دوست نداشتم حتی میترسیدم ولی الان همه چی دوست دارم :-D 
اره اون که عالی
من که اصلا رابطم با حیون ها خوب نیست ، اصولا علاقه ای بهشون ندارم و از لمس کردنشون (حتی پرنده ها) بدم میاد 
منم قبلا این مدلی بودم:-)
خدا حفظش کنه براتون
من واقعا حتی نمیتونم به حیوونا دست بزنم....
ممنون
یک بار امتحان کنی عادت میکنی :-)
لیییییمو من چه بگم الان !؟ 
خدا حفظش کنه براتون 
چراا؟ :)) خوشت اومد بدت اومد یا چی؟

مرسی :-D
حس میکنم اگه روزی بخوام حیوون خونگی  داشته باشم یه چیزی باید باشه که دیگران انتخابش نمیکنند . یا کمتر انتخابش میکنن
چرا؟!
دوران سربازی یه کیوسک بود پست میدادیم داخلش، زیرش یه بچه گربه بود!
یه خانومه بود هر روز از گوشت میپخت و از اول خیابون تا آخر خیابون به گربه ها غذا و آب میداد.
وقتی میخواست به بچه گربه ِ آب بده میگفتم من بطری آب همراهمه بهش میدم ، میگفت نه من آب خنک آوردم براش، بطری شما آبش گرم شده!

یه بار برای ما آب خنک نیاورد :| 
:))))) اخعییی دلم سوخت
سربازها خیلی گناه دارن کلا :-(
گربه من از اونها تمیزتره ها :-D حموم میره واکسن هم میزنه :-D
ولی جدا حیوونها خیلی خیلی بی پناهن بین ما ادمها! باید بیشتر هواشونو داشته باشیم
نمیدونم صرفا یه حسه
شاید یکی از دلایلش خاص بودنش باشه
به ادمها فکر کنید!
مثلا یکی که عاشق میشه , عاشق یه ادمی شده که از نگاه خودش خاصه!!
حیوونهام همینن.هرکدومشون یه حس خاصی واسه صاحبشون دارن , صاحب که نه البته , حامیشون!
مهم نیست چیه , مهم حسیه که ازش میگیرید :-)
خب منم میگم اون حسو حس میکنم از یه موجود خاص تر بگیرم . 
خیلی هم عالی :) 
خانومه خودش یه سگ تپلی داشت 
میگفت شوهرم از گربه بدش میاد موهاشون میریزه هی وگرنه اینم میبردم خونه خودمون نگهش میداشتم
من تا حالا با موهای فندق مشکلی نداشتم چرا
البته یه بار روی لباس مشکی دیدم , خیلی موهاشون نازکه!

من تا قبل این که تصویرو ببینم فکر میکردم سگه :دی

خیلی قشنگه دیدن زندگی‌حیوانا از نزدیک :)
گربه که نمیاد سگ رو بزنه :)))

اره *.*
وایییییی :)))))))خیلی باهم تفاهم داریم لیمو!
حتما از حیوونها میترسی؟ :-D منم میترسیدم!
اى ننهههه.. این فندقتون چه گوگولیه کههه :))) 
خیلی کوچولوعه :-) سه ماهشه تقریبا *.*
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
آرشیو مطالب
پیوندهای روزانه
Designed By Erfan Powered by Bayan