!…سه نقطه های دل لیمو...!

عجله نکن ! زندگی همین روزاست !

رسیدم به صفر مطلق

رفتم پیش آرایشگرم
کامل تخریبم کرد فرستادم بیرون.
وااای تو چرا انقدر لااغررر شدییی؟ ابروهاتم که رییخته! مژه هات کو؟!
راست میگه همه رو , حق داره! من سه ردیف مژه داشتم! عجیبه؟! داشتم دیگه.دقیقا سه ردیف!!
وقتی از روی صندلی پاشدم شاگردش منو دید گفت تو همون لیموویی؟! تو ابروهات خیلیی قشنگه تورو خدا مراقبش باش!
آره خب ۱۱/۵کیلو هم وزن کم کردم! و وزنم از حد نرمالم چند کلیویی , کمتره.یعنی از حداقلم کمتر شدم
میگه دقیقا به چی فکر میکنی که این مدلی میشی؟! داشتم فکر میکردم به چیزی فکر میکنم؟ آره!! به همه چیز !!
چرا واقعا انقدر گیرم؟چرا انقدر سختش میکنی اخه؟
میدونید بچه ها ! خودمونیم بذار بگم.من همه چیز رو توی زندگیم تجربه کردم , هر چیزی که فکر کنید.اما داستان اینه هیچوقت تا حالا زندگی مثل این مدت بهم سخت نگرفته بود.شاید اتفاقات خاصی هم نیفتاده باشه اما هرچی هست , مدلیه که دارم از درون تهی میشم , دارم ذره ذره تنزل خودمو میبینم و برای اولین باره که کاری ازم بر نمیاد
یادتونه یه پست راجع به ترس از مرگ نوشتم؟بعدش داشتم با میم صحبت میکردم میگفت دیدی گاهی انقدر خسته ای میخوابی و متوجه هیچی نمیشی و چندساعت بعد فقط بیدار میشی؟ گفتم اره . گفت مرگ هم همینه.یه خوابه , منتهی ابدی...دیگه بیدار نمیشی
داشتم فکر میکردم منم دلم از این آرامش ها میخواد..آروم آروم! فکر کن!! 
از هیچکس هیچ انتظاری ندارم.حتی دیگه از میم.وقتی به خودم اومدم دیدم یه مدته تا حالم بد میشه میرم سراغ میم و با حال عالی برمیگردم از خودم بیزار شدم. من وابستگی رو دوست ندارم.شاید یه روز هیچکس نبود! مثل امروز که هیشکی نیست , حتی حتی حتی میم هم نیست.پس به تو هم نباید وابسته شم میم! تو که از همه پرنده تری حتی
همه روابطم سر جاشونه ها , اما با همشون غریبم , نمیفهمنم , نمیبیننم. روبروشونم اما نمیبیننم
با بعضی از دوستام که صحبت میکنم , وسط بحث یهو یه بهانه پیدا میکنم و میذارم میرم! میخوای بدونی چرا؟! یاد تمام لحظاتی میفتم که خواستن و کنارشون بودم , یاد تمام اخلاق ها و کارهاییشون میفتم که دوست نداشتم اما توی عالم رفاقت و دوستی به روی خودم نیاوردم یا تحمل کردم. میبینم اون داره حرف میزنه من این طرف هی از دوست داشتنم کم میشه , اینجاست که از خودم میترسم و دیگه ادامه نمیدم , میرم.سکوت میکنم
دلم میخواد یه مدت از همه فاصله بگیرم و تنها باشم.دلم میخواد تمام آپ هامو غیرفعال کنم 
دلم هیچ آدمی رو نمیخواد , هیچکس
من الآن فقط دلم همون لیموی قدیمی رو میخواد

این اهنگه چون توی آرایشگاه پخش میشد و به این پستم فکر میکردم اینجا اپلودش میکنم.


سلام
قطعا خودتون بهتر میدونید ولی مراقب باشید ازین اختلالات نگرفته باشید.

https://en.m.wikipedia.org/wiki/Eating_disorder

آدم خودش نمیفهمه چون بیماری جسمی نیست ولی بعد یه مدت میبینید دارید همه چیز رو به خودتون حروم میکنید و هیچی نمیخورید و خیلی بد میشه. یکی رو میشناختم یک سال درگیر این اختلال کم خوری بود. و اصلا هم نتیجش چیز جالبی نبود. 
سلام
خواهش میکنم
رفتم خوندنمش.همه علایمو نداشتم , چندمورد کم,ولی باز هم ترسیدم نکنه همینه! بیشتر میخونم
مرسی خیلی به دردم خورد
خانمی که سه ردیف مژه داره رو
تخریب نمیشه کرد که :|
:))
چی بگم
باز ما یه وبلاگی پیدا کردی که صاحبش یا میخواد بره، یا غیر فعال  کنه یا اعصاب معصاب نداره و یا چی؟ اگر کل وقتِ زندگیت-توجه کن. کل زندگیت نه- کلِ وقت و ساعاتِ زندگیت صرفِ اینجا میشه، وضع و حالت طبیعیه. حالا نه فقط اینجا. یه عده تمام ساعاتشون تو کتابن. یه عده تو تلویزیون یه عده تو خیابونا یه عده دونبال دوستان جدید و رنگارنگ.... (نمیدونم ربطی داشت یا نه. )
نه نه من از وبلاگم نمیرم! منظورم شبکه های اجتماعی مثل واتس اپ و تلگرام بود
اعصاب دارم که:) 
من ساعاتم متعادل پخش شده خوشبختانه , ازش راضی ام

یکم بی ربط بود ولی مرسی:)
.این صدای پای افسردگیه... 
به فکر باش 
:-(
حتما..
مرسی
این حسی که دلت نمی خواد به کسی وابسته باشی رو شدیدا درک می کنم. منم بعضی وقتا که میرم با یه دوستی حرف می زنم و مثلا باید بعدش سبک بشم، یهو به خودم میام و می بینم چقدر بدم میاد از این کارم و چقدر عذاب وجدان دارم بابتش.  حس عجیبیه.
دقیییقا
اصلا دلم نمیخواد راجع به ناراحتیهام صحبت کنم
حتی دلم نمیخواست توی وبم بنویسم
هنوز زوده واسه فکر کردن به این جیزا. توی این سن فقط باید عشق و حال کنی. فکر کردن به این مسائل از درون تهیت میکنه. :)
برخیز و مخور غم جهان گذران
خیلی وقته فکر میکنم معلوم
کار از کار گذشته
اما سعیمو میکنم
انگار خودم نوشتم اینو :)))

چقد خوب بود آهنگ:)
و چقدر بده که این پست رو درک کردی

نوش جان
آخخخ لیموچقدر الان حرفات شبیه منه... 
چقدرمیتونم خوب درک کنم این متنو
چقدروابستگی بده اینک حال خوبت بستگی ب دیگران داشته باشه دردناکه... خیلی!! 
چرا هممون دردها رو درک میکنیم ...
آهنگ خیلی دلگیر بود، یه جوری یاد آهنگ میرن آدما افتادم. کلاً چند وقتیه آهنگ گوش نمی دم، دیگه حس آهنگ رو ندارم.
من هم درگیرم، کلاً میرم بعد چند هفته بر میگردم، شما هم سعی کن حذف نکنی.
با امید خوشبختی، شاد باش :)
میگم شاید همون آرایشگاهیه شما رو چشم زده :)
ببخشید که حس بد منتقل شد خلاصه...
دیگه وقتش بود تخلیه شم!!
امیدوارم حالتون خوب باشه
نه اینجا رو دارم همیشه
ممنون
:))نمیدونم!!
من یه چیزی کشف کردم عاقا!
 هممون 3 ردیف مژه داریم:))
عجب
:)
عجب چرا؟ :)
هیچی جالب بود
اهنگِ منُ یاد بدبختیام انداخت 🤨🤨🤨🤨
ارایشگرااا هم گاهی ادمُ میبرن بالا و خوشحال میکنن
کاهی میبرن زیر زمین افسرده میکنن😁

مگه همه سه ردیف مژه ندارن ؟!🤔🤔🤔
دیگه گوشش نده

نمیدونم ظاهرا همه دارن
:-)
چه قدر این حرفا که بعد یه مدت یه سری بهم میزنن و تخریبم میکنن لعنتی ن!
فراموش میشن ...


خوش اومدی :-)
جالبه.چون منم یکی دو هفتس این حالو دارم.
ربطش میدم به لنگ در هوایی بعد از کنکور تا اعلام نتیجه!
امیدوارم زود خوب شی :)
سلام سارا 
خوش اومدی 

امیدوارم زودتر خوب شی...من تنها ۳۰_۴۰%حالم بخاطر این بود یا هست.بقیش هم که جای خود دارن
نتایج بیاد بدون شک وضع تغییر میکنه

الان اومدم پایینتر دیدم تو هم واسه من همون ارزو رو کردی :-) مرررسی 


من دوساله که می خونمت. دوسال پیش نه من، منِ الان بودم و نه تو لیمویِ الان... حالی که داری رو تا حدودی درک می کنم حتی حالت موقع نوشتن رو میتونم تصور کنم... کاش نمی رسیدیم به صفر مطلق دختر :(
واقعا چقدر تغییر کردیم گلاویژ..
باز هم میگم ؛ کاش درد یا ناراحتی های همدیگه رو این مدلی درک نمیکردیم
کاش! اما مقطعیه , تموم میشه و دوباره سرپا میشیم
من الان خیلی بخترم , تو خوبی؟
منم خوب میشم :) 
ایشالله به زووودی :-*
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
آرشیو مطالب
پیوندهای روزانه
Designed By Erfan Powered by Bayan